responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 269

2- امر عرضى كه جدا شدنش از شى‌ء ممكن باشد، جداشدنى، جدائى‌پذير، قابل جدا شدن (-/ لازم).

«و گاه بود كه موصوف به صفتى لازم يا مفارق بگيرند و آن را با آن صفت بهم بجاى لفظى مفرد استعمال كنند، مانند متحرك كه مفهومش ذو حركت است ...» (اساس، ص 88).

مفرد

(- لفظ مفرد).

مقصول‌

(- قياس مركب).

«و قياس مركب موصول بود يا مفصول ... و مفصول آن بود كه نتايج محذوف باشد» (اساس، ص 295).

مفهوم‌

تصور، محتويات يك تصور.

مفهوم و تصور يكى است، و از لحاظ اينكه معنيى است كه از لفظ فهميده مى‌شود مفهوم نام دارد، و از لحاظ اينكه صورتى ذهنى است تصور. مفهوم معمولا در برابر مصداق بكار مى‌رود.

«لفظ كلى مانند انسان مفهومى دارد محصّل كه قابل شركت و لا شركت است. و آن مفهوم اگر از لواحق مجرد بود، نه عام بود و نه خاص» (اساس، ص 87). «هر مفهومى كه هست يا او را اين عارض شود كه او معنيى است كه نفس تصور او مانع وقوع شركت نيست در آن چون حيوان، و آن را كلى طبيعى خوانند، و اين عارض را كلى منطقى ...» (درّة، ص 26). «مراد از اين عبارت نه آن است كه وجود داخل است در مفهوم جوهر، چه مفهوم جوهر را جزو نيست چنانكه گفتيم و الا آن جنس عالى نبود» (اساس، ص 37).

مقابل‌

آنچه با چيز ديگر تقابل داشته باشد.

(- تقابل).

مقبولات‌

سخنانى كه از بزرگان و حكما و پيشوايان دين نقل شده و معمولا مورد قبول واقع مى‌شود.

مورد استعمال مقبولات در خطابه است.

«و آن قضايائى بود كه از كسى كه به صدق او واثق باشند فراگيرند. چنانكه نصوص واضعان شرايع، و اشارات ائمّه دين» (اساس، ص 347). «و اما مقبولات مقدماتى بود كه پذيرفته شوند از كسى فاضل و حكيم و استوار داشته باشند و نه‌

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 269
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست