نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 268
در عالم خارج بر اشياء صدق مىكنند.
البته
معلوم است كه آنچنانكه مثلا رنگها عارض بر جسم مىشوند، يا غم و شادى عارض بر نفس
انسان مىشود، يا مرض عارض حيوان مىشود، شيئيّت و امكان و وجوب و قوّه و فعل و
علّيت و معلوليّت چيزى نيست كه اينگونه عارض موجودات شود. امّا در عينحال موجود
متصف به آنها مىشود. و عروض آنها تنها ذهنى است. يعنى در ذهن امكان و وجوب و حتّى
امتناع و ساير معقولات ثانى فلسفى عارض بر اشياء مىشود.
بنابراين
معقولات ثانيه فلسفى از طرفى مانند معقولات اوّليّه نيستند كه مستفاد از محسوسات
باشند، و از طرف ديگر همانند معقولات ثانيه منطقى هم نيستند كه ظرف تحقّق و وعاء
صدقشان تنها ذهن باشد. امّا عجيب اينكه با وجود اينكه از راه حواسّ نيامدهاند، و
مكتسب از خارج نيستند، و ما بازاء مستقّلى در خارج ندارند، بر اشياء خارج صادق
هستند و بنابراين اشياء خارج متّصف به اينها مىشوند.
باز تكرار
مىكنيم كه در مورد معقولات ثانيه منطقى وقتى مىگوئيم «انسان كلّى است»، يا
«انسان نوع است» يا «حيوان جنس است»، يا «ناطق فصل است» معلوم است كه مثلا در مثال
اوّل، اتّصاف انسان به نوعيّت و عروض نوعيّت بر انسان در ظرف ذهن است. و انسان
خارجى (مثلا احمد و حسين و پروين) را نمىتوان متصف به نوعيّت كرد. اما در مورد
معقولات ثانيه فلسفى جريان اينچنين نيست. چنانكه وقتى مىگوئيم «زمين بالضرورة
متحرك است» مقصود اين نيست كه اين ضرورت حركت تنها در ذهن است، بلكه حركت زمين در
خارج هم متّصف به ضرورت است. اما البته عروض ضرورت بر آن حركت در ذهن است. زيرا كه
ضرورت اساسا امرى است ذهنى.
مغالط
مغالطهكننده،
مغلطهكننده، اهل مغالطه.
«و غرض
مغالط تمويه و تلبيس بر او و تشبه [در اصل تشبيه] به فيلسوف يا مجادل».
مغالطه
(-
سفسطه).
مغالطى
منسوب به
مغالطه، سوفسطائى.
مفارق
1- جدا از
ماده، غير مادى، مجرّد (-/ مادى).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 268