نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 243
مسلوب
سلب شده،
نفى شده، رفع شده.
«و يكى از
وجوه استعمال امكان آن است كه هرچه ضرورى ذاتى در يك جانب چه سلب و چه ايجاب از او
مسلوب بود، آن را ممكن خوانند، چنانكه گويند كه ممكن است كه عالم را صانعى بود،
يعنى ممتنع نيست و ممكن است كه زيد كاتب نبود.
يعنى واجب
نيست كه كاتب بود.» (اساس، ص 136).
مسوّره
(-
محصوره) (- قضيه محصوره).
«و لفظ
همه و بعضى را كه مقدار حكم تعيين كنند، سور خوانند. و بعضى محصوره را مسوّره
خوانند» (اساس، ص 83).
مشبّهات
قضايائى
كه بنحوى شبيه قضاياى حق باشد، يا شبيه مشهورات، يا مقبولات، يا مسلمات، ولى در
واقع با آنها تفاوت داشته باشد. بنابراين اين نوع قضايا بسبب مشابهت با حق بر
ظواهر عقول رواج مىيابد. و وقتى آن را بر وجه باطل استعمال كنند، آن را مشبهات
مىخوانند. مانند «خدا نور است» (در حالى كه مراد نور محسوس باشد). و مانند موجبه
كليهاى كه به موجبه كليه منعكس شود از قبيل اينكه «هر مرفوعى فاعل است».
مشبهات از
مواد قياس سوفسطائى است.
«مشبهات
مقدماتى بوند كه به حيله چنين نمايند كه ايشان حقاند، يا مقبول، يا مسلم، يا آنكه
به ايشان مانند، و به حقيقت نه ايشان بوند» (دانشنامه، ص 125).
مشترك
لفظى
لفظى كه
به وضع جداگانه براى معانى مختلف وضع شده باشد. مانند عين در عربى و باز در فارسى.
مشترك
معنوى
لفظى كه
مفهوم آن بر افراد متعدد قابل حمل باشد و همه افراد با هم در آن معنى اشتراك داشته
باشند، مانند انسان و آهن و دايره (- لفظ كلى). (- اسم مشترك).
مشخّصات
آنچه موجب
امتياز و تشخّص افراد نوع از يكديگر مىشود. مانند رنگ مو و چهره و شكل اندامها و
لاغرى و فربهى و نظاير آن.
«و معنى
كلى به اعتبار تجرّد او از مشخصات مطلق باشد، و به اعتبار تناول او مر جزويات را
عام» (درّة، ص 28). «هر
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 243