responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 233

نباشند، آن را شرطى منفصله خوانند» (اساس، ص 69).

متقابل‌

دو تصور يا دو قضيه كه بين آنها تقابل باشد (- تقابل).

متناول‌

شامل، فراگيرنده، فراگير، مشتمل.

«قضيه كلى آن بود كه محمولش يك يك شخص را از اشخاص موضوع متناول بود» (اساس، ص 386). «پس آن اعتبار يا متناول همه اشخاص بود بر وجهى كه هيچ شخص از آن خارج نباشد، يا متناول بعضى از آن اشخاص بود نامعين. و اول سور كلى بود و دوم سور جزوى» (اساس، ص 87).

متواترات‌

قضايايى كه به سبب بسيارى گواهى اشخاص، يقين به صحّت آنها حاصل شود و ذهن احتمال تبانى آنها را براى جعل و نشر حكمى كاذب محال بداند. مانند اينكه «مكه و مدينه موجود است» و «ارسطو شاگرد افلاطون بوده است» و «ابو على سينا صاحب كتاب شفا است»، و ساير قضاياى متواتر تاريخى.

«اما متواترات آن مقدماتى بود كه به گواهى بسيار كس درست شده بود مر خرد را، چنانكه دانسته‌ايم كه اندر جهان مصر است و بغداد هرچند نديده‌ايم. و شرط تواتر آن است كه اندر وى شك نيوفتد. و هرچيزى كه با وى شك تواند افتادن كس را، آن‌كس را هنوز تواتر نبود» (دانشنامه، ص 114).

«متواترات و آن قضايائى باشد كه نفس حكم يقينى كند به سبب كثرت شهادات به امرى محسوس» (درّة، ص 154).

متواطى‌

1- لفظى كه تنها به يك معنى بكار رود (-/ مشترك).

«و ببايد دانست كه استعمال اسم مشترك بجاى متواطى بر وجهى كه منازع را بر آن وقوف باشد، مستدعى استهزاء و ضحك باشد» (اساس، ص 470).

2- آنچه بر افراد خود بنحو يكسان صدق كند، مانند: اسب، كه بر همه افراد اسب يكسان صدق مى‌كند و معنى اسب داراى شدت و ضعف و مراتب و درجات مختلف نيست (-/ مشكّك).

«و متواطى باشد اگر تصور معنى آن مانع وقوع شركت نباشد، و حصول معنى او در افراد موجوده يا موهومه او به سويّت باشد»

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 233
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست