responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 223

دانسته نيايد» (دانشنامه، ص 11).

لفظ معدول‌

لفظى كه ادات سلب بر سر آن باشد. مانند «نابينا» و «ناتمام» و «نادرست» و «نارسا» (- اسم معدول و قضيه معدوله) (- لفظ محصّل).

«و چون با حرف سلب مركب شود، و دال بود بر رفع آن معانى، آن را الفاظ معدوله خوانند. يعنى عدل بها عن مفهوماتها.

مثالش واحد و لا واحد، و زال و لا زال در تازى، و بينا و نابينا، و رفت و نرفت در پارسى و اين لفظها هرچند در عبارت مركب است اما به معنى مفرد است. چه لا واحد همان بود كه كثير، و نرفت همان بود كه بايستاد» (اساس، ص 67).

لفظ مشترك‌

لفظى كه معانى متعدد داشته باشد. مانند لفظ عين در عربى، و لفظ بار و باز در فارسى. (- اسم مشترك)

لفظ مفرد

لفظى كه جزء آن بر جزء معنى دلالت نكند، و به عبارت ديگر لفظى كه اجزاى آن را معنى نباشد. مانند «انسان» و «ضاحك» كه هيچ يك از اجزاى انسان ( «ان» و «سان») در حالى كه جزء انسان است معنى ندارد. و بر روى هم بر يك معنى دلالت دارد كه همان معنى حيوان ناطق باشد. (-/ لفظ مركب، لفظ مؤلف).

لفظ مفرد به حصر عقلى بر سه قسم است:

اسم و كلمه و ادات.

«لفظ يا مفرد بود يا مؤلف. لفظ مفرد آن بود كه جزوى از او بر جزوى از معنى او دلالت نكند. مانند انسان كه بر مردم دال است. چه جزوى از اين لفظ بر جزوى از معنى دال نيست. بلكه در اين حالت كه جزو اين لفظ است بر هيچ چيز دال نيست اصلا» (اساس، ص 14).

لفظ مؤلّف‌

(- لفظ مركّب، قول).

«و لفظ مؤلف آن بود كه جزوى از او بر جزوى از معنى او دلالت كند. مانند هذا الانسان كه دال است بر اين مردم ... و اين را قول نيز خوانند» (اساس، 14). «و اما لفظ مؤلف را كه آن را قول خوانند اصناف بسيار باشد كه در محاورات بكار دارند. و دو صنف از آن در علوم مستعمل باشد:

يكى را قول شارح خوانند، و در قسم تصورات افتد، و ديگر را قول جازم كه در قسم تصديقات افتد» (اساس، ص 16).

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 223
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست