responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 21

إضافه‌

امرى كه تعقل و تصور آن منوط به امر ديگر باشد. مانند پدرى و برادرى و برترى و امثال آن. چه پدرى يعنى داشتن فرزند. و بنابراين تصور پدرى بدون تصور فرزندى محال است. اضافه در دو امر متضايف گاه از يك نوع است، مانند مشابهت و تضاد و موازات. كه مثلا چون احمد مشابه پرويز باشد، پرويز نيز مشابه احمد است، و اضافه از هردو طرف يكى است. و اين قسم اضافه را اضافه متكرره خوانند. و گاه از يك نوع نيست، مانند پدرى و علّيّت و برترى كه در اين موارد اضافه از دو طرف يكسان نيست و اين قسم اضافه را اضافه غير متكرّره خوانند.

إضافى‌

منسوب به اضافه، نسبى.

«چه اين خمسه چون از امور اضافى‌اند، مفهومات ايشان متقرّر نشود الا به قياس با آنچه مضاف باشند با او» (درّة، 33).

إضطرار

ضرورت و لزوم. «برهان قياسى بود مؤلّف از يقينيات تا نتيجه يقينى از او لازم آيد بالذّات و به اضطرار» (اساس، 360).

إطلاق‌

1- حمل كردن، عنوان قرار دادن لفظى براى چيزى.

«... و چون چنين بود اطلاق آن لفظ را بر معنى اصل حقيقت خوانند، و بر معنى شبيه مجاز، چنانكه اطلاق نور بر نور آفتاب و نور باصره و بر نور بصيرت» (اساس، 10) «و نوع باشتراك لفظى بر دو معنى اطلاق كنند ...» (اساس، 27).

2- مذكور نداشتن جهت در قضيه، عدم ذكر جهت در قضيه. مطلق بودن قضيه مانند قضيه «انسان نامى است» كه هيچ‌گونه قيدى از ضرورت يا امتناع يا امكان در آن مذكور نيست (-/ توجيه).

«و نسبت اطلاق با توجيه، نسبت عدم بود با ملكه» (اساس، 129).

إعتبار

1- صحت و استوارى.

2- لحاظ، حيثيت.

«و معنى كلى به اعتبار تجرّد او از مشخّصات، مطلق باشد، و به اعتبار تناول او مر جزويات را عام» (درّة، 28). «و اين محال نيست كه چيزى بحسب ذات اعم باشد از چيزى و بحسب اعتبارى يا قيدى اخص باشد ازو» (اساس، 31).

3- تمثيل در اصطلاح فنّ خطابه.

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 21
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست