نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 207
قياس مغالطى
(-
سفسطهاى، سفسطى- سفسطه).
«مشبّهات
و اين قضايائى بود كه به حقيقت در آن اشتباهى بود و به وجهى حق بود و به وجهى باطل
[تا] بر ظواهر عقول رواج يابد از جهت مشابهت حق. پس چون بر آن وجه استعمال كنند،
آن را مشبّهات خوانند، چنانكه گويند هرعينى مبصر است و به عين چشمه آب خواهند. و
اين دو قسم از مبادى قياسات مغالطى بود» (اساس، ص 346).
قياس
مقسّم
قياسى كه
صغراى آن منفصله متشارك الاجزاء باشد كه همه اجزاء در حكمى اشتراك داشته باشند.
مانند: هر الف يا ب است يا ج يا د. و هر ب و هر ج و هر د، ه است. پس هر الفى ه
است.
«و اين
قياس [مقسّم] بر هيأت هر يكى از اشكال تواند بود. اما بر هيأت شكل اول چنان بود
كه اجزاء منفصله را در موضوع اشتراك بود. و منفصله لا محاله موجبه بايد، و اجزاء
او همه موجبه. و حمليات متشابه الكيف. و نتيجه اين قياس حملى باشد. مثال ضرب اول:
كل ا اما ب و اما ج و اما د. و كل ب و ج و د ه. فكل ا ه» (اساس، ص 283).
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 207