نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 190
(اساس، ص 100). «و موجبه معدوليه كه محمولش معدول باشد، در معنى به
سالبه بسيطه نزديك باشد، چنانكه زيد نادان است و زيد دانا نيست ... فرق ميان موجبه
معدوليه و سالبه بسيطه از روى لفظ آن است كه در معدوليه حرف سلب جزوى از محمول
است. و ربط بر محمولى كه سلب جزو او است، به ايجاب درآمده است، و به اين سبب قضيه
موجبه است. و در سالبه حرف سلب بر ربط درآمده است و رفع ربط كرده» (اساس، ص 101).
قضيّه
سالبه به انتفاى موضوع
قضيهاى
كه اصلا موضوع آن معدوم باشد.
مانند
«شريك خدا عالم نيست».
قضيّه
سالبه جزئيه
قضيهاى
كه در آن حكم به نفى محمول از برخى افراد موضوع شده باشد. مانند «بعضى مردمان صديق
نيستند» «برخى فلزها چكشخوار نيستند».
قضيّه
سالبه عدميّه
قضيه
سالبهاى كه يك طرف آن مخصوصا محمول آن لفظ عدمى باشد «نه لفظ معدول) مانند «پرويز
كور نيست»، «احمد جاهل نيست».
قضيّه
سالبه كلّيّه
قضيهاى
كه در آن حكم به نفى محمول از همه افراد موضوع شده باشد. مانند «هيچ گوشتخوارى
نشخوار كننده نيست»، «هيچ فلزى عايق نيست».
قضيّه
سالبه معدوله
قضيه
سالبهاى كه محمول آن لفظى معدول باشد. مانند «حسن نابينا نيست».
«اگر
پرسند كه گفتار ما كه زيد نيست نابينا موجب است يا سالب، گوئيم سالب است، زيرا كه
نابينا محمول است و لفظ نيست او را نفى كردست. و اين را سالبه معدوله خوانند
(دانشنامه، ص 38).
قضيّه
شخصيه
قضيهاى
كه موضوع آن امرى جزئى باشد مانند «ارسطو كاشف قوانين منطق است»، «درياى خزر در
شمال ايران است». «- قضيه مخصوصه).
قضيّه
شرطيّه
قضيهاى
كه در آن اسنادى مشروط به اسناد ديگر باشد. مانند «اگر باران ببارد، هوا لطيف
مىشود» كه اسناد لطيف به هوا مشروط و موقوف است به باريدن باران.
(برخلاف
قضيه حمليه كه در آن حكم به
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 190