نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 189
خانههاى شهر ويران شد» (منظومه، منطق، ص 49).
قضيّه
دائمه مطلقه
(- ص 175)
قضيّه
ذهنيّه
قضيهاى
كه افراد موضوع آن صرفا ذهنى باشند. مانند «شريك بارى ممتنع است» يعنى آنچه در عقل
شريك بارى فرض شود، در ذهن به امتناع وجود خارجى موصوف خواهد بود. و مانند «اجتماع
نقيضين مغاير اجتماع مثلين است» و «كوه ياقوت ممكن الوجود است» (منظومه، منطق، ص
49).
«و بعضى
از متأخران ممتنعات را از قضيه حقيقى بيرون كنند. و حكم در حقيقى بر آن مقصور
مىكنند كه ما يمكن وجوده. و آنچه موضوع آن ممتنع است، آن را قضيه ذهنى نام كنند»
(درّة، ص 79).
قضيّه
رباعيه
قضيهاى
كه هم رابطه در آن مذكور باشد و هم جهت. مانند اين قضيه كه «هر مثلث متساوى
الاضلاعى ضرورة متساوى الزوايا است». چنين قضيهاى داراى چهار جزء است.
«چون جهت
و رابطه هردو مذكور بود قضيه رباعى باشد. چه جهت اقتضاى زيادت معنى كند بر آن سه
معنى [موضوع و محمول و رابطه] كه گفتهايم» (اساس، ص 130).
«لا جرم
جهت را در مراتب اعتبار كردند و قضيه را از جهت جهت رباعى گفتند. و سور را اعتبار
نكردند و از اين جهت قضيه را به اعتبار او خماسى نگفتند» (اساس، ص 83).
قضيّه
سالبه
قضيهاى
كه در آن حكم شده باشد به سلب محمول از موضوع. مانند «زمين مسطح نيست». (-/ قضيه
موجبه).
قضيّه
سالبه بسيطه
قضيه
سالبهاى كه معدوله نباشد. يعنى ادات سلب تنها يك بار در آن بكار رفته باشد و آن
هم بر سر رابطه. مانند «فلانكس خوشبخت نيست». علت اينكه اين قضيه را بسيطه
ناميدهاند اين است كه ادات سلب با هيچ يك از دو طرف قضيه تركيب نيافته است. (-
سالبه محصّله).
«قضيه
حملى را كه جزوى از او لفظ معدول باشد، معدوليه خوانند. و آنچه در او هيچ لفظ
معدول نبود، محصّله خوانند يا بسيطه»
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 189