نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 188
الزّاويهها و ارتفاعهايش بر هم منطبق است».
در اين
قبيل قضايا كه در علوم مستعمل است، حكم مقصور بر افراد محقّق خارجى نيست. چه مثلا
در دو مثال نخست مقصود اين است كه هرچه جسم بر او صادق آيد، مركب بودن يا متناهى
بودن نيز بر آن صادق مىآيد. و هر مثلث متساوى الاضلاعى خواه خارجى و خواه ذهنى
داراى اين خاصيت است. (- منظومه، منطق، ص 49).
قضيّه
حمليّه
قضيهاى
كه در آن چيزى را بدون هيچ شرطى به چيز ديگر اسناد داده باشيم. و آن يا موجبه است،
يا سالبه. مانند «اساس الاقتباس تأليف خواجه نصير طوسى است». «اساس الاقتباس تأليف
ابن سينا نيست».
اطلاق
قضيه حمليه بر قضيه موجبه به حقيقت است و بر قضيه سالبه به مجاز. چه در قضيه سالبه
در واقع چيزى بر موضوع حمل نمىشود، بلكه از آن سلب مىشود.
قضيه حملى
در حال ايجاب بيانكننده هو هويه (اينهمانى) است و در حال سلب بيانكننده غيريت و
اين نه آنى. مقصود از هو هو اين است كه همانكه موضوع است محمول هم هست، يعنى متصف
است به وصف محمول، نه اينكه در خارج دو چيز جداگانه باشند. مثلا مقصود از «هر
انسانى حيوان است» اين است كه هر يك از آحاد انسان مثلا احمد و پرويز و هوشنگ كه
متصف به انسانند، همان افراد متصف به حيوان نيز هستند. بعبارت ديگر موضوع و محمول
دو موجود خارجى نيستند، بلكه همان فرد كه به وصف عنوانى موضوع موصوف است، همان فرد
بعينه به وصف محمول نيز موصوف است. البته مراد از اينهمانى موضوع و محمول اينهمانى
مصداقى است، و الا موضوع و محمول از حيث مفهوم متغايرند. چه اگر از حيث مفهوم هم
اينهمانى داشته باشند، حمل مفيد علم جديدى نخواهد بود. پس بين موضوع و محمول از
جهتى بايد وحدت و اتحاد باشد، و از جهتى دوگانگى و مغايرت. اتحاد در وجود خارجى
است (يعنى هردو به يك وجود موجود هستند) و مغايرت در مفهوم. (-/ قضيه شرطيه).
قضيّه
خارجيه
قضيهاى
كه در آن حكم بر افراد عينى خارجى شده باشد. يعنى بر افرادى كه در خارج از ذهن ما
موجود و متحقّق هستند.
مانند
«همه لشكريان كشته شدند» و «تمام
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 188