نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 186
اطلاق صادق يا كاذب بر آن توان كرد به حقيقت» (درّة، ص 51). «از اين
لفظهاى مفرد، گوناگون تركيب آيد. و از ايشان ما را اكنون يكى گونه همى بايد. و اين
آن گونه است كه آن را قضيه خوانند، و خبر خوانند، و سخن جازم خوانند. و اين آن بود
كه چون بشنوى شايد كه گوئى راست است و شايد كه گوئى دروغ است» (دانشنامه، ص 32).
«و ما در اين فصل چند لفظ كه معانى آن به يكديگر نزديك است استعمال كرديم، چون قول
جازم، و اخبار، و خبر، و حكم، و قضيه و مراد در همه يكى است. الا آنكه اين الفاظ
را به اعتبارات مختلف بر آن موارد اطلاق كنند» (اساس، ص 65). «هر قولى كه مشتمل
بود بر خبرى به اثبات يا به نفى آن را قضيه خوانند» (اساس، ص 65).
قضيّه
اجنبى
قضيهاى
كه هم موضوع آن و هم محمول آن با موضوع و محمول قضيه ديگر متفاوت باشد. مثلا دو
قضيه «آهن فلز است» و «اسب پستاندار است» نسبت به هم قضيه اجنبى هستند و هيچوجه
اشتراكى با هم ندارند و معلوم است كه از آن دو هيچ نتيجهاى برنمىآيد.
«و لا
محاله ميان هردو مقدمه هم مناسبتى بايد به اشتراك اجزاء. چه از قضاياى اجنبى انتاج
صورت نبندد» (اساس، ص 191).
قضيّه
بتّاته
از
اصطلاحات شيخ اشراق به معنى قضيه ضروريه. بنظر وى تمام قضاياى موجهه قابل تحويل به
قضيه بتاته (از بتّ بمعنى قطع و جزم) است. به اين دليل كه وجود، خود كاشف از وجوب
است، و حيثيت وجود، حيثيت اباى از عدم است. حال اگر ما جهت را جزء محمول بگيريم،
چنانكه در قضاياى معدوله ادات سلب را جزء محمول مىگيريم، همه قضاياى موجهه به
بتاته بازمىگردد. چنانكه در حكمة الاشراق مىگويد: «ممكن امكانش ضرورى است و
ممتنع امتناعش، و واجب وجوبش. پس اولى آن است كه جهات را از وجوب و امكان و امتناع
اجزاء محمول بگيريم، تا قضيه در هرحال ضرورى باشد. و خلاصه جهت در همهجا همان
ضرورت مطلقه است. و ما نمىتوانيم حكم جازمى كنيم مگر وقتى بدانيم كه آن امر
بالضّروره چنين است».
قضيّه
بسيطه
1-
قضيهاى كه حاكى از وجود يا عدم
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 186