نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 185
كاتب نباشد» تناقضى نيست.
مثالهاى
ديگر:
دو قضيه
«زيد يمكن أن يمشى» و «زيد يمكن أن لا يمشى» هردو صادق است و بين آنها تناقضى
نيست.
و دو
قضيّه «زيد هو يجب أن يمشى» و «زيد هو يجب أن لا يمشى» هردو كاذب است.
و باز دو
قضيّه «زيد هو يمتنع أن يمشى» و «زيد هو يمتنع أن لا يمشى» هردو كاذب است.
بنابراين
مقابل «يمكن» «ليس يمكن» يا «لا يمكن» است. و مقابل «يجب»، «ليس يجب» يا «لا يجب»
است. و مقابل «يمتنع»، «ليس يمتنع» يا «لا يمتنع» است (نجات، ص 17).
بهرحال در
قضاياى موجّهه اگر بخواهيم آنها را سلب كنيم، يعنى قضيه متناقض آنها را بدست
آوريم، حرف سلب بايد بر سر جهت درآيد، يعنى بر سر ما تقدّم تا همگى ما تأخّر سلب
شود.
قضيّه
گفتارى كه
محتمل صدق و كذب باشد و بعبارت ديگر قولى كه قابل تصديق و تكذيب باشد. مانند «زمين
كروى است»، «شيشه حاكى ماوراء است».
قضيه،
مركب تامّ خبرى است و بنابراين بر جملههاى انشائى اطلاق نمىشود.
قضيه مركب
از سه جزء است يكى آنچه درباره آن خبرى داده مىشود. يعنى چيزى به ايجاب يا به سلب
به آن اسناد داده مىشود، و آن را موضوع يا محكوم عليه نامند. مانند «زمين» و
«شيشه» در مثالهاى فوق. و ديگر آنچه به موضوع نسبت داده مىشود و آن را محمول يا
محكوم به گويند، مانند «كروى» و «حاكى ماوراء» در مثالهاى مذكور. و ديگر لفظى كه
دلالت بر اسناد و ربط محمول به موضوع دارد و آن را رابطه گويند. مانند «است» و
«نيست».
اگر در
قضيه بطور مطلق حكم به ايجاب يا سلب نسبتى شده باشد قضيه حمليه است.
مانند
«هوا لطيف است». و اگر حكم به وجود يا عدم نسبتى شده باشد بشرط وجود يا عدم نسبت
ديگر قضيه شرطيه است.
مانند
«اگر باران ببارد هوا تلطيف مىشود».
قضيه
حمليه از لحاظ موضوع بر چهار قسم است: شخصيّه، طبيعيّه، مهمله، محصوره.
و از لحاظ
محمول بر دو قسم: محصّله، معدوله.
و از لحاظ
نسبت حكميه بر دو قسم: موجبه، سالبه.
(- اخبار،
خبر، حكم، قول جازم).
«قضيه
قولى باشد معقول يا مسموع كه
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 185