نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 163
ف
فرع
نتيجهاى
كه در استدلال تمثيلى از محقّق بودن قضيهاى ديگر كه اصل ناميده مىشود، ناشى
مىگردد. مانند «مريخ نيز مسكون است» در تمثيل ذيل:
زمين
داراى آب و هوا است و مسكون است- مريخ نيز مانند زمين داراى آب و هوا است- پس مريخ
نيز مسكون است.
(- تمثيل،
ص 77).
فصل
يكى از
كليات خمس و آن كلى ذاتى است كه موجب امتياز يك نوع از انواع ديگر مىشود، مانند
ناطق كه فصل انسان است، و آن را از اسب و سگ و خرگوش و انواع ديگر حيوان ممتاز
مىسازد. و مانند «محدود به خط منحنيى كه همه نقاطش از مركز به يك فاصله باشد» كه
فصل دايره است، و موجب جدا ساختن آن از اشكال ديگر مىشود. وقتى فصل بطور مطلق
استعمال شود مراد همان فصل ذاتى يعنى ما به الامتياز ذاتى نوع از انواع مشارك در
جنس است.
«و هرچه
كلى ذاتى بود و جواب أىّ شىء آن را فصل خوانند» (دانشنامه، ص 21).
«و اما
كلى ذاتى كه مقول بود در جواب أىّ شىء هو و آن ذاتى خاص بود كه امتياز به او حاصل
شود، آن را فصل خوانند. مانند ناطق انسان را» (اساس، ص 28).
فصل بعيد
آنچه موجب
امتياز نوع از انواع مشارك در جنس بعيد باشد. مانند حسّاس و نامى
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 163