responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 143

ضروريّه ما دام الذّات‌

(- ص 172)

ضروريّه ما دام الوصف‌

(- ص 173)

ضروريّه مطلقه‌

(- ص 172)

ضدّ

1- آنچه با چيز ديگر بنحوى عناد داشته باشد كه اجتماع آن دو محال باشد ولى ارتفاع آن دو امكان داشته باشد. مانند فلز و شبه فلز، و جامد و مايع. چه ممكن نيست كه چيزى مثلا هم جامد باشد هم مايع، ولى ممكن است هيچ يك از آن‌دو نباشد.

همچنين است اسب و انسان، يا سنگ و گياه، يا دايره و مربع. و اينكه مى‌گوئيم در قضيه منفصله مانعة الجمع حكم به عناد بين دو ضد شده، «ضد» بهمين معنى است.

2- عرضى كه نسبت به عرض همجنس خود نهايت بعد و جدائى را داشته باشد.

مانند سفيدى و سياهى، غم و شادى، شيرينى و تلخى. مثلا سفيدى و سياهى هردو از انواع رنگ هستند يعنى جنس هردو رنگ است ولى بين آنها نهايت بينونت و بعد و اختلاف است. عامه مردم وقتى لفظ «ضد» را بكار مى‌برند بهمين معنى دوم است كه البته اخص از معنى نخستين است. (- تضاد، ص 64 و 70)

«جوهر را ضد نبود و از شأن او بود كه محل اضداد بود. چه ضدّان دو عرض باشند از يك جنس كه ميان ايشان غايت دورى باشد و بر سبيل تعاقب در يك موضوع حلول كنند» (اساس، ص 38).

ضمير

(- قياس ضمير، ص 203).

نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد    جلد : 1  صفحه : 143
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست