ش
شخصيّه
(- قضيه شخصيه، ص 190) (- مخصوصه).
«مثال موضوع جزوى آنكه گوئى زيد دبير است يا زيد دبير نيست. و اين را مخصوصه خوانند و شخصيه خوانند. و نخستين موجب است، و دوم سالب» (دانشنامه، ص 39).
شخصيّات
قضاياى شخصى (- قضيّه شخصيّه، ص 190).
شرايط انتاج
شرطهائى كه براى نتيجه دادن هرشكل از اشكال چهارگانه قيد كردهاند. مثلا در شكل اول، شرايط انتاج اين است كه صغرى بايد موجبه باشد، و كبرى كليت داشته باشد.
«و در هرشكلى چند شرط باشد كه آن را شرايط إنتاج خوانند» (اساس، ص 193).
شرح الاسم
معنى كردن لفظ به لفظى كه از آن مأنوستر باشد. مانند اينكه بگوئيم عنقا يعنى سيمرغ و آخشيج يعنى عنصر. اينگونه تعريف در كتب لغت متداول است.
شرح الاسم در جواب ماى شارحه مىآيد.
يعنى چون كسى معنى لفظى را نداند و با ماى شارحه از معنى آن سؤال كند جواب او شرح الاسم است.