نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 122
كه بر مقدم درآيد، و ادات جواب شرط كه بر تالى درآيد» (اساس، ص 70).
رابطه
زمانى
لفظى كه
مشعر بر إسناد محمول به موضوع در زمان معين باشد. مانند «بود» در فارسى و «كان» در
عربى.
«و رابطه
در معنى ادات است. چه معنى [او] در اجزاء قضيه حاصل مىشود، الا آنكه بسيار باشد
كه تعبير از او به صيغت فعلى كنند چون «كان» و «يكون» از كلمات وجودى. و آن را
رابطه زمانى خوانند» (درّة، ص 55).
رأى
1- نظر و
اعتقاد، خواه علم باشد، خواه ظنّ.
«علم و ظن
متقابلاناند به وجهى. و اختلاف ايشان به وثاقت و اضطراب است.
و هردو
داخلاند در تحت رأى. پس رأى علم بود يا ظنّ (شفا، برهان، ص 188- اساس، ص 409).
«هرچند حس به انفراد افادت رأى كلى نكند چنانكه گفتيم، اما بايد كه معلوم باشد كه
مفتاح ابواب علوم كلى و جزوى حس است» (اساس، ص 375).
2- قضيه
كليه محموده كه معمولا در خطابه بكار مىرود. و اگر در قياس بكار رود، معمولا صغرى
را حذف مىكنند، مانند «الحسّاد يعادون» و «الأصدقاء ينصحون».
«استعمال
رأى و ضرب امثال نه لايق هر كسى باشد. بل بايد كه به اهل تجارب و پيران مخصوص
باشد، تا بحسب حال مؤثر باشد» (اساس، ص 545). «. رأى مقدمهاى محمود باشد مشتمل بر
حكم به آنكه چيزى موجود است يا نيست، يا بودنى است يا نيست يا كردنى است يا نيست
حكمى عامّ يا اكثرى ...» (اساس، 539).
ربط
(- رابطه،
ص 121).
«و صدق و
كذب قضيه، و ايجاب و سلب آن متعلق است به ربط، نه به احوال اجزاء قضيه» (درّة، ص
97).
ردّ
1-
بازگرداندن، رجوع دادن، چيزى را به چيز ديگر برگرداندن، تحويل كردن، تحويل. مانند
ردّ شكل دوم و سوم به شكل اول.
«و اما
ردّ خلف با مستقيم به ايراد قياس معكوس بود بر عقب خلف» (اساس، ص 322)
«و اما
ردّ موجبه با سالبه، و سالبه با موجبه
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 122