نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 113
محمود باشد، مشتمل بر حكم به آنكه چيزى موجود است يا نيست، يا بودنى
است يا نيست، يا كردنى است يا نيست، حكمى عامّ يا اكثرى. و هرچند مراد در آن مقدمه
كلى بود، اما بر وجه اهمال [يعنى به صورت قضيه مهمله] استعمال كنند، بر اين وجه
كه الأصدقاء ناصحون. و من طلب و جدّ وجد. و امثال اين وقوعش در قياسى بود كه شخصى
بود. و در اكثر احوال صغرى حذف كنند، چنانكه در اثناء محاورات متداول بود. و اين
قياس را دليل از بهر آن خوانند كه مقدمه كبرى دليل حصول آن حكم باشد در شخص مذكور»
(اساس، ص 338).
4- مطلق
استدلال.
دور
توقف دو
چيز در وجود به يكديگر.
چنانكه
مثلا الف علّت ب باشد يعنى موجد ب باشد، و ب هم به نوبه خود علّت يعنى موجد الف
باشد. و آن بديهىّ البطلان است. و از آن تقدّم شىء بر نفس لازم مىآيد.
در منطق،
وقتى شناختن معرّف موكول به شناختن معرّف باشد، و شناختن معرّف موكول به معرّف
تعريف، تعريف دورى است و از آن به «تعريف شىء بنفس» تعبير مىكنند. يعنى چيزى را
مىخواهند به خود آنچيز بشناسانند. چنانكه در تعريف زوج بگويند عددى است كه فرد
نباشد و در تعريف فرد بگويند عددى است كه زوج نباشد.
اما در
حجّت اگر نتيجه را به خود ثابت كنند يعنى آن را مقدمه قرار دهند، مصادره به مطلوب
ناميده مىشود.
بايد
دانست كه در امور طبيعى گاه مىشود كه علل و معلولات بر سبيل دور باشد.
چنانكه
مثلا مىگوئيم آبهاى روى زمين ناشى از ابر است، و ابر خود ناشى از تبخير آبهاى
زمين. و «تر شدن از باران از آنروى كه نوع است داير [يعنى متضمّن دور] است»
(اساس، ص 367). يعنى ترى زمين از باران از لحاظ نوع باران [نه فرد و شخص آن] و از
لحاظ اينكه باران نتيجه تبخير رطوبتهاى زمين است امرى دورى است. زيرا كه علّت و
معلول يكى است. اما اينگونه دور دور فاسد و باطل نيست. و در بسيارى از امور وجود
دارد. زيرا به اعتبار امر جزئى شخصى، علّت غير از معلول است. و بنابراين دور باطل
نيست. مثلا ابرى
نام کتاب : فرهنگ اصطلاحات منطقى نویسنده : خوانساری، محمد جلد : 1 صفحه : 113