responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : وهابيت، مبانى فكرى و كارنامه عملى نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 139

او را فرا گرفته بود، مقدمات سفر را فراهم كرد و آهنگ مدينه نمود. وقتى وارد روضه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)شد، با صداى بلند گريه مى كرد وصورت خود را بر قبر آن حضرت مى ماليد. ناگهان دو ريحانه رسول خدا حسن وحسين (عليهما السلام)به سوى او آمدند، او هر دو را در بغل گرفت و بوسيد، به او گفتند: علاقمنديم اذان تو را بشنويم، اذانى كه براى جدّمان رسول خدا مى گفتى.

او به هنگام سحر به بام مسجد رفت و در همان نقطه كه مى ايستاد و اذان مى گفت، ايستاد و اذان گفت.

وقتى صداى تكبير اومدينه را فرا گرفت تو گويى مدينه تكان خورد. وقتى شهادت به توحيد را بر زبان جارى كرد گريه مردم بلند شد و زمانى كه شهادت به رسالت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)را بر زبان جارى كرد ساكنان مدينه همگى از خانه بيرون ريخته و گريه سر دادند. چنانكه نوشته اند: بعد از رسول خدا مدينه چنين روز را از نظر گريه و شيون به خود نديده بود.[1]

2. عمر بن عبد العزيز افرادى را اجير مى كرد كه از شام به مدينه بروند و سلام او را به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)برسانند.

سبكى مى نويسد: عمر بن عبدالعزيز گروهى را از شام به مدينه فرستاد تا به پيامبر سلام بگويند و باز گردند.[2]

واقدى در فتوح الشام مى نويسد: آنگاه كه عمر با مردم بيت المقدس مصالحه كرد كعب الأحبار بر او وارد شد و اسلام آورد و خليفه از اسلام او خوشحال شد.

عمر به او گفت: آيا مى توانى با من به مدينه بيايى، و قبر پيامبر را زيارت


[1] ابن عساكر: مختصر تاريخ دمشق: 5/265; تهذيب الكمال:4/289.

[2] . سبكى: شفاء السقام به نقل از مناسك امام ابوبكر ابى عاصم النبيل:143.

نام کتاب : وهابيت، مبانى فكرى و كارنامه عملى نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست