حافظ نورالدين على بن ابى بكر هيتمى (م 807 هـ) در كتاب «مجمع الزوائد» در باب «كراهة الولاية و لمن تستحب» با ذكر روايتى از عبدالرحمن بن عوف مى گويد:
در مرض مرگ ابوبكر به نزدش رفتم و بر او سلام كردم و پرسيدم چگونه اى، برخاست و نشست و گفت، شكر خدا خوبم (تا آنجا كه مى گويد) سپس ابوبكر گفت: اما بر هيچ چيز تأسف نمى خورم مگر بر سه چيز كه...[2] تا آخر حديث.
26. ابن حجر عسقلانى و «لسان الميزان»
امام حافظ شهاب الدين ابو الفضل معروف به عسقلانى (م 852 هـ) در كتاب «لسان الميزان» با ذكر سند خود از حميد پسر عبدالرحمن بن عوف، از پدرش (عبدالرحمن) آورده كه وى گفت:
هنگام بيمارى ابوبكر بر وى وارد شدم. برخاست و نشست. گفتم بحمد الله خوبى. ابوبكر گفت: اندوهى در من نمى بينى و