responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 352

ونقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تأثير قرار گرفت و بى اختيار گفت: آفرين بر تو اى اباجعفر! تو سرآمد تيراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پير شده ام؟! آن گاه سر به زير افكند و لحظه اى به فكر فرو رفت. سپس امام باقر(عليه السلام) و فرزند عالى قدرش را در جايگاه مخصوص كنار خود جاى داد و فوق العاده تجليل و احترام كرد و رو به امام كرد و گفت: قريش از پرتو وجود تو شايسته سرورى بر عرب و عجم است، اين تيراندازى را چه كسى به تو ياد داده است و در چه مدتى آن را فراگرفته اى؟ حضرت فرمود: مى دانى كه اهل مدينه به اين كار عادت دارند، من نيز در ايام جوانى مدتى به اين كار سرگرم بودم، ولى بعد آن را رها كردم، امروز چون تو اصرار كردى به ناچار پذيرفتم.

هشام گفت: آيا جعفر (حضرت صادق) نيز مانند تو در تيراندازى مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان، «اكمال دين» و «اتمام نعمت» را كه در آيــه «اليَوم أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم»[1] آمده، امامت و ولايت از يكديگر به ارث مى بريم و هرگز زمين از چنين افرادى (حجت) خالى نمى ماند.[2]

مناظره با اسقف مسيحيان

گرچه دربار هشام براى ابراز عظمت علمى پيشواى پنجم محيط مساعدى نبود، ولى از حسن اتفاق، پيش از آن كه پيشواى پنجم شهر دمشق را ترك گويد، فرصت بسيار مناسبى پيش آمد كه امام براى بيدار ساختن افكار مردم و معرفى عظمت و مقام علمى خود، به خوبى از آن استفاده نمود و افكار عمومى شام را منقلب ساخت. ماجرا از اين قرار بود: هشام دستاويز مهمى براى جسارت بيش تر به پيشگاه امام پنجم در دست نداشت، ناگزير با مراجعت او به مدينه موافقت كرد. هنگامى كه امام همراه فرزند گرامى خود از قصر خلافت خارج


[1] وَ اَتْمَمْتُ عَلَيْكُم نِعْمَتى و َرَضِيتُ لَكُم الإِسْلامَ ديناً. اين آيه پس از واقعه غدير واعلام امامت على (عليه السلام)نازل گرديد.
[2] محمد بن جرير بن رستم طبرى، دلائل الإمامة، ص 105.
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 352
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست