24. «ياى تنكير»: «شبى ياد دارم كه چشمم نخفت»، «يكى زاد و يكى زيد(؟) و يكى مُرد».
25. «يك چند» و مانند اين ها; و امّا «هر»، و «هيچ» و «همه» از الفاظ عموم اند نه مبهمات و بعضى كلمات ديگر نيز هست كه آن ها را مبهمات مركّبه گويند: هرچه و همه كس و هيچ كدام و هريك و هيچ يك و هيچ كس و مانند اين ها; و مخفى نماند كه ـ چنانچه اشاره نموديم ـ اين ها از قبيل عمومات هستند نه مبهمات.
]اسماء انده و تأسّف[
نمايش هفدهم در اسماء انده و تأسّف و آنچه از آن ها مطّلع شده ايم، يازده كلمه است:
1) «آواخ»: «آواخ ز پيمان و ز پيمانه او».
2) «آوخ»: «آوخ كه زمانه دشمنم شد».
3) «آوه»:
همچو مجنونى كه بشنيد از يكى *** كه: مرض آمد به ليلى اندكى
گفت: آوه بى بهانه چون روم؟ *** ور بمانم از عيادت چون شوم؟
4) «آه»: «آه كز طعنه بدخواه نديدم رويت».
5) «افسوس»: «افسوس كه ايّام جوانى طى شد».
6) «داد»: كه در السنه معمول است.
7) «دردا»: «دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا»
8) «دريغ»:
دريغا كه با ما بسى روزگار *** برويد گل و بشكفد نوبهار
9) «وا»;
10) «واى»;
11) «هاى»، چنانچه هر سه در السنه متداول است.
]اسماء ترجّى و آرزو و تمنّى[
نمايش هجدهم در اسما]ء[ ترجّى و آرزو و تمنّى و معروف از آن ها، «كاج» و «كاجكى» و «كاش» و «كاشكى» مى باشد; و امّا «چه» و «كى» و «مگر» در اشعار ذيل محض از براى استثناء و استفهام بوده و آرزو و ترجّى به قرينه مقام، مفهوم مى گردد: «چه شود كه با تو به سر رود به مراد دل نفسى مرا»، «كى شود يارب كه رو در يثرب و بطحا كنم»