responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 60
اسم

نگارش اوّل در اسم كه در لغت، نشانه و علامت و در اصطلاح، كلمه اى است كه براى ناميدن شخصى يا حيوانى يا چيزى به كار برده و دلالت بر زمان، از آن مفهوم نگردد و مختصّات آن كه از برادرانش، فعل و حرف، تمييز دهد: لحوق كاف تصغير و ادوات جمع و زمان و مكان و ياى وحدت و نسبت و مانند اين ها; و فاعل و مفعول و موصوف و مضاف و منادى بودن است كه تحقيق هر يك از اين ها در محلّ مناسب خود مرقوم خواهد افتاد.

و بدان كه اسم را به اعتبارات كثيره به اقسام مختلفه تقسيم نموده اند و در ضمن بيستوپنج نمايش به تحقيق آن ها مى پردازيم.

عام و خاص

نمايش اوّل در اسم عام و اسم خاص: اسم عام يا اسم جنس، اسمى است كه براى ماهيّت و حقيقت موضوع بوده و اصلا شخص و فرد، منظور نظر نگردد و اگر فرد غير معيّنى منظور گردد، نكره خوانده و اگر افراد كثيره، مدلول آن باشد، جمع و يا اسم جمع نامند به خلاف اسم جنس كه به خود حقيقت و جنس موضوع شود و شخص و فرد بعضاً أو كلّاً در آن منظور نظر نبوده و صدق آن به تمامى اشخاص على السّويه بوده و در ميان تمام افراد هم جنس خود مشترك باشد: پدر، مادر، خوب، بد، آب، آتش، خاك، باد، مرد، زن و مانند اين ها. چنانچه گوئى: «مرد از زن بهتر است».

و امّا اسم خاص، آن است كه فقط به يك شخص و يك چيز دلالت كند، پس اگر آن اسم، موضوع بود براى چيزى كه نزد متكلّم و مخاطب، معيّن نبوده و موضوع له خود را در صورت غير محدودى بيان نمايد، آن را نكره گويند: «بلبلى برگ گلى خوشرنگ در منقار داشت»; و براى نكره ساختن كلمه لفظ «يك» به اوّلش آورده و يا ياى وحدتى در آخرش افزايند و در جائى كه نكره در يك جمله مكرّر باشد، آن را در مرتبه دويّم به صورت معرفه آرند: «مردى قرآنى در دست داشت. مرد هر روز قرآن را خواندى»; و اگر اسم موضوع بود براى چيزى كه فى مابين متكلّم و مخاطب، معيّن و معهود بوده و موضوع له خود را به طور محدود بيان نموده و از غير خود ممتاز و شناخته شود، آن را معرفه خوانند و آن به چند بخش است:

بخش اوّل:ضماير كه كلمه اى است بر متكلّم يا مخاطب يا غايب دلالت كرده و جاى اسم را گرفته و در عوض آن براى رفع تكرار آيد. پس اگر از سه شخص مخاطب و غايب و متكلّم، تنها يكى را بفهماند همچو «من» و «تو» و «او» و مانند آن ها، آن را ضمير شخصى ناميده و اگر در هر سه شخص، اشتراك داشته و تغيير نكند، آن را ضميرمشترك خوانند، همچو «خود» كه در هر سه مستعمل بوده و حالات فاعليّت و مفعوليّت و اضافه بدو طارى مى باشد: «من خود رفتم و قلم خود را برداشته و خود را بهتر مى شناسم»; و همچنين در غايب و مخاطب و هرجا كه لفظ «خود» استعمال شود، مستحسن، آن است كه يك ضمير منفصلى مناسب مقام پيش از آن آورده: «من خود رفتم»; و يا اين كه يك ضمير متّصل همچنانى در آخرش افزايند: «خودم گفتم»; و در بعضى موارد استعمال هر دو صحيح باشد: «من خودم گفتم».

و امّا ضمير شخصى بر دو قسم است:

نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 60
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست