responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 58

و بالجمله چون اوّل زبانى است كه در خاك پاك ايران بدان تكلّم شده، باستانى و فرس قديم نيز گويند و همين بيان در مزيّت اين زبان كفايت مى كند: «الفضل للمتقدّم». علاوه بر آنچه بعضى گفته كه اين زبان در سابق زمان اختصاص به علما و موبدان و دانشمندان و پدران مذهبيّه داشته و على الخصوص اين شعر حافظ كه تمامى وجاهت و زيبائى اين زبان را عهده دار است:

گر مطرب حريفان اين پارسى بخواند *** در رقص و حالت آرد پيران پارسا را

و بالاتر از همه اين ها در باب زيبائى و شيوائى اين زبان، آن است كه در بعضى كتاب ها به نظر رسيده كه حضرت رسول ـ صلّى اللّه عليه و آله ـ فرمودند: انّ للّه خيرتين من خلقه، من العرب القريش و للعجم فارس; و اعراب، فارسيان را قريش العجم مى خوانده اند و حضرت زين العابدين(عليه السلام) را كه مادرش شهربانويه دختر يزدگردبن شهرياربن خسروپرويز پادشاه عجم بوده، «ابن الخيرتين» مى ناميده اند و در بعضى كتب ديدم كه از حضرت رسالت (ص) پرسيدند: «چون است كه ملك پارسيان مدّت دراز يافت؟». فرمودند: «لانّهم عمّروا فى البلاد عدلوا فى العباد». ملك و مملكت با كفر باقى و با ظلم فانى مى باشد.

پارسى جو پارسى گو پارسى *** تا به جاه سعدى و حافظ رسى

و بالجمله غير از اين زبان هاى هفت گانه معموله و متروكه، زبانى اصلى نبوده و هرچه هست، مختصّ اهالى هر شهرى و مخصوص هر بلده اى جداگانه است مانند اصفهانى و شيرازى و يزدى و غيره.

تبصرةٌ: بايد دانست كه زبان پارسى متداول در زمان ما، به قسمى مخلوط از اين سه زبان است كه امتياز لغات هر يك متعسّر و بلكه متعذّر و بلكه از پارسى سه گانه هم چيزى كه باقى مانده و محلّ تكلّم است، همان روابط است و بس; و به پارسى سره سخن گفتن و نوشتن در غايت اشكال و نهايت اعضال است زيرا كه به جهت غلبه عرب بر ايران و مخالطت عجم با ايشان، عبارات تازى و لغات حجازى در ميان پارسيان شايع و اسب دوان و بنياد زبان نژادى ايشان، منهدم و ويران گرديد به حكم آن كه:

با يار نو از غم كهن بايد گفت *** لابد به زبان او سخن بايد گفت

«لاتفعل» و «افعل» نكند چندان سود *** چون با عجمى «كن» و «مكن» بايد گفت

و بدين واسطه، بيشتر لغات و كلمات معموله از عربى مخلوط و برخى را هم معرّب نموده و لباس عربى پوشانيدند و پيش از تسليت از اين سوگوارى، لغات تركيّه هم به سبب غلبه سلاطين ترك و مغول آميخته و يك معجونى مثلّث تركيب يافت. «گل بود، به سبزه نيز آراسته شد».

اكنون به واسطه مراوده با دول خارجه و تعليم و تعلّم لغات و علوم و صنايعشان و استعمال ظروف و اوانى ايشان، لغات فرانسه و روس و انگليس و غيره هم با لغات سه گانه عربى و تركى و پارسى آميزش كلّى حاصل كرده و يك معجونى محيّرالعقول تشكيل يافته و عمّاقريب به حكم تشابه ازمان، اين پارسى جزئى نيز متروك و امر به جائى منتهى گردد كه پارسيان نيز نشناسند.

حريف مجلس ما خود هميشه دل مى برد *** على الخصوص كه پيرايه اى بر او بستند

«خدايا زين معمّا پرده بردار».

نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 58
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست