responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 41

باشد، يك حرف نوشته و عوض حرف ثانى، اين علامت «ـّـ» (سر سين) را بالاى آن مى نويسند و حرف باتشديد را مشدّد و بى تشديد را مخفّف گويند ـ چنانچه در نمايش چهارم از آيين پنجم مقدّمه، مشروحاً سمت نگارش خواهد يافت ـ و تشديد در پارسى كمتر و نادرالاستعمال بوده و فقط در چند كلمه معدوده مشهود گرديده: ارّه، امّيد، برّش، برّنا، غرّش، فرّخ، كرّنا و غيره بلكه بعضى از فرهنگيان وجود حرف مشدّد اصلى را در زبان پارسى رأساً انكار نموده و هر آنچه را هم كه ندرتاً استعمال شده، بعضى را حمل به ضرورت كرده و در بعضى موارد به دو كلمه حمل نموده: «فرّخ» كه در اصل «فررخ» بوده و «شبّو» كه اصلا «شب بو» است و مانند اين ها.

و برخى از اوصاف و حالات حروف هجا هم ـ انشاء اللّه تعالى ـ در آخر مقدّمه به مناسبت مقام، آرايش نگارش خواهد يافت، چنانچه بعضى از عوارضات آن ها هم در گفتار پسين مى آيد.

گفتار سيّم

]در[ خواصّ حروف هجاء

چون از خود حروف هجا و اوصاف آن ها فراغت يافتيم، سزاوار آن است كه به پاره اى تحقيقات و خواصّ آن ها و جواز تبديل هر يكى به ديگرى بر وجه اجمال بپردازيم.

الف

بدان كه اين حرف گاهى در اوّل كلمه برآيد و گاهى در آخر آن و گاهى در وسط.

امّا الفى كه در اوّل كلمه باشد به دو گونه است: يكى اصلى كه به هيچوجه حذف نتوان كرد كه اگر حذف شود، معنى ندهد: اندام، انجام، ارمن، انجمن. بلى، گاه است كه در تلفّظ تخفيفاً يا ضرورتاً حذف كرده و حركت آن را به ماقبلش نقل نمايند ولى در مقام كتابت هماره به حال خود باقى باشد; فردوسى:

چو كودك لب از شير مادر بشست *** به گهواره محمود گويد نخست

و همچنين در سرانجام و مانند آن; و ديگرى وصلى كه جزو كلمه نبوده و از اسقاط آن، خللى به اصل معنى نرسد بلكه يا به جهت زينت و پيرايه سخن افزوده و يا به جهت ضرورت افزايند: استادن و ستادن و افتادن و فتادن و اشتر و شتر و استخوان و ستخوان و مانند اين ها; و دراين گونه الفاظ، به قول سامانى هر لفظ بى الف مخفّف لفظ باالف بوده و لغتى ديگر نيست و به قول جمهور هر يك از آن ها لغتى است غير ديگرى و بنابراين از قبيل الف اصلى مى باشد نه وصلى بلكه به قول سامانى نيز هم چنين است و وصلى منحصر به الفى است كه در اوّل با، بر، بى، پرويز، بيداد و مانند آن ها را افزايند. مثال:

هزارت كنيزك و هم خلّخى *** ابا ياره و طوق و با فرّخى

چپ لشكرش را به گرشاسب داد *** ابر ميمنه سام يل با قباد

ابى حكم شرع آب خوردن خطاست *** وگر خون به فتوى بريزى روا است

ستمگاره يار است و من مانده عاجز *** كه تا با ابيداد او چون كنم چون

و در فرس قديم معمول بوده كه به جهت افاده معنى ضدّيّت، الفى در اوّل كلمه مى افزوده اند كه ضدّ معنى آن را

نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 41
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست