responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 37
مقدّمه كتاب مستطاب قاموس المعارف

در دستور زبان فارسى

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

ستايش بى كران مر كردگارى را سزا است كه كيهان را از نابود، بود نمود و نيايش بى پايان مر پروردگارى را روا است كه جهان را از بنگه نيستى به آرامگه هستى آورد و مردم را از آن ميان به توش و نيروى زبان به آرش علّمه البيان بر ديگر آفريدگان برترى داده و تاج كرّمنا بر سر نهاده و بر ايشان هم، وخشوران پاك از هر گونه آلايش و آك، از گونه خودشان فرستاده و درود بسيار و زندش بى شمار بر نزديكان درگاه كردگارى و فرستادگان بارگاه پروردگارى ـ كه پزشكان دورافتادگان از آغازگه و درماندگان گرداب لغزش و گنهند ـ به ويژه تيمسار والاتبار چُرگر پايان دمان و انجام فرستادگان يزدان و دوازده نبيره هاى پاك او باد كه پيشوايان راه دادار و خواهندگان آمرزش بزه كارانند.

بزرگترين خوش بختى خود را در نزديكى ايشان مى دانم. هماره دست به آسمان; و خدا را مى خوانم كه: دوستانشان نواخته و دشمنان گداخته باد; تراج.

سپس كمترين زاور پيغمبر ستوده خوى و خجسته روى و پايين تر چاكر وخشور زيباكيش و نيك انديش محمّدعلى تبريزى، پور محمّدطاهر مرحوم معروف به «آقابالا» مى نگارد در اين اواخر زمان كه تبريز و تبريزيان غرق فتنه و طوفان بوده، خصوصاً اهل فضل و هنر كه هر يك در گوشه اى متوارى و از شغل عادى خود، عارى بودند. اين خاكسار نيز به جهت تواتر همّ و غم و تهاجم غصّه و الم، از اشتغال به اشغال عادى موظّفى خود قاصر بوده و در آن اثنا به مناسبت اين كه انس كتاب ـ كه رفيقى است بى آزار ـ متروك نماند، به مطالعه پاره اى كتب متنوّعه ادبيّه پارسى اشتغال داشته و پاره اى لغات مشكله مختلفه را ـ كه در آن اثنا تصادف نمودم ـ در اوراق متفرّقه نگاشتم تا در اين ايّام، ضايع نبودن آن زحمات ديرينه را منظور كرده و ترتيب و تأليف آن ها را نصب العين نموده و در اين اثنا به خاطر فاتر دررسيد كه بعضى الفاظ معموله و متعارفه امروزى را هم از قبيل مطالب علميّه متفرّقه و مقاصد ادبيّه متنوّعه از اصطلاحات رمل و جفر و طبّ و عروض و نجوم و حساب و هيئت و اسطرلاب و تشريح و تاريخ و فيزيك و شيميا و كيميا و ليميا و هيميا و سيميا و ريميا و جغرافيا و پاره اى لغات بيگانه دايره در ميان اهالى ما و نظائر آن ها به لغات پارسى مزبوره علاوه نموده و همه آن ها را به ترتيب حروف هجا در سلك تحرير آرم كه نفع آن عامّ و فايده اش تامّ بوده و از جمع كتب متفرّقه كه با قطع نظر از عدم قوّه مالى، محتاج به زحمات فوق الغايه بوده و بعد از گردآمدن هم، اكثر اهالى به جهت پاپيادگى از استكشاف مطالب علميّه مذكوره مندرجه در آن ها قاصر بودند، مستغنى و بى نياز گردند و از آن رو كه به تأييد الهى مشتمل بر دُرر علوم غريبه متنوّعه و جواهر فنون عجيبه متفرّقه گرديد، آن را قاموس المعارف نام كردم كه لفظ و معنى مطابق همديگر بوده و اسم و مشمل، موافق يكديگر آيند و به واسطه اين كه منظور نظر اصلى، جمع تمامى لغات پارسيّه بود، قواعد نحو و صرف و دستور آن زبان را در مقدّمه اى جداگانه بنگاشتم، اميد آن كه در صفحه روزگار به رسم يادگار باقى ماند.

گر بماند نام نيك از آدمى *** بهْ كه ماند خانه هاى زرنگار

و عفو و اغماض از سهو و خطا را مزد زحمات خود مى دانم و آن را بر يك مقدّمه و سىودو انجمن مرتّب ساخت:

مقدّمه: در دستور زبان پارسى و آن، مشتمل بر پنج آيين و يك خاتمه است.

نام کتاب : قامــوس المعـــارف نویسنده : مدرس تبريزى، محمدعلى    جلد : 1  صفحه : 37
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست