الرابع و العشرون الملك كشلي خان سيف الدين ايبك السلطاني ملك الحجاب (طاب ثراه) [1]
[ملك] كشلي خان ايبك (طاب ثراه) برادر ابي و امي خان اعظم الغخان معظم [2] بود، هر دو در از يك صدف (و) دو خورشيد و ماه از يك شرف [3] دو
لعل از يك كان، و دو ملك از يك ديوان، و دو گل از يك چمن بختياري و دو
تهمتن از يك انجمن [4] شهرياري. اصل ايشان از خانان البري بود، و چون
كافر مغل بر بلاد تركستان و قبايل قبچاق [5] استيلا آورد بضرورت ايشان
را با اتباع و اشياع خود از موضع معهود نقل بايست كرد، ملك كشلي خان ايبك
[امير حاجب] برادر كهتر بود و خاقان معظم، الغخان [6] برادر مهتر، ملك
(امير) حاجب در ان عهد در صغر سن بود، چون از پيش [7] مغل كوچ كردند، در
اثناء راه زمين خلاب بود ملك امير حاجب در شب از گردون بيفتاد در ميان گل،
و مغل در عقب، كس را مجال نبود كه او را از (ميان) گل برآوردي [8]
گردونها براندند و او همانجا بماند، الغ خان اعظم بسر او رسيد او را
برگرفت، دوم كرت مغل در عقب او رسيد ملك امير حاجب بدست مغل افتاد و از
تقديرات آسماني او را بازرگانان بخريدند، و بشهرهاي اسلام آوردند، اختيار
الدين ابو بكر حبش [9] كه از حضرت برسالت مصر [و] بغداد رفته بود، ملك
امير حاجب را از ان بازرگا [نا] ن بخريد و آثار رشد، در ناصيه وي [10]
لايح ديد، از آنجا بحضرت دهلي آورد، سلطان سعيد از اختيار الدين ابو بكر
بخريد [11] انوار عقل و كياست در ناصيه او لامع بود، اين كلمات از راه
انصاف و صدق در قلم ميآيد [12] [كه] ملكي از تركان عاقلتر و با حياتر و
باوفاتر ازو چشم بيننده در نظر نياورده بود [13]
[1] راورتي: ملك سيف الدين ايبك كشلي خان السلطاني [2] مط: خانان معظم الغخان اعظم. اصل: الوخان معظم [3] اصل: شرق [4] اصل خوانده نميشود [5] اصل خفجاق [6] اصل: الوخان [7] مط: از پس مغل [8] مط: بردارد [9] مط: اختيار الملك رشيد الدين ابو بكر حبش، راورتي كذا [10] مط: ناصيه او لايح بود [11] مط: از اختيار الملك بخريد [12] اصل: ميآمد [13] مط: است.