طينت و تقواي نور ترك است و اينك مختصري از ملفوظات خواجه نظام الدين: «يكشنبه
18 ربيع الاخر 718 ه: دانشمندي بود كه او را نور ترك بگفتندي، ازينجا جانب
كعبه رفته بود و همانجا ساكن شد، آنجا خانه ساخته بود، و بر در خانه نوشت:
هر كه در خانه من درآيد، و با او مسواك نباشد، آمدن او در خانه من حرام
است.» (ص 191 فوايد الفواد امير حسن علاء سجزي طبع نو لشكور لكهنو 1302 ق)
«سه شنبه 13 شعبان 718 ه: حكايت مولانا نور ترك افتاد، بنده عرضداشت كرد،
بعضي علماء حضرت، در باب دين او چيزي گفتهاند. فرمود ني از آب آسمان
پاكيزه تر بود. بنده عرضداشت كرد كه در تاريخ طبقات ناصري همچنين نوشته
ديدم كه او علماء شريعت را ناجي و مرجي گفتي، فرمود: كه او را با علماء شهر
تعصبي تمام بود، بسبب آنكه ايشان را آلوده دنيا ديدي. ايشان بدين سبب او
را بدان چيزها منسوب كردند ... بعد از ان حكايت مولانا ترك فرمود: كه او را
سخني كبري بود، اما دست بكسي نداشت، هر چه گفتي بقوت علم گفتي، و قوت
مجاهده، او را غلامي بود نداف، هر روز يك درهم بمولانا بدادي، وجه معاش او
همان بوده است ... وقتي آن بزرگ در هانسي رسيد و تذكير كرد. از شيخ الاسلام
شيخ فريد الدين قدس الله سره العزيز شنيدم كه من بسيار تذكير او شنيدم. و
چون به هانسي رسيد و تذكير آغاز كرد، من رفتم تا تذكير او بشنوم من جامه
رنگين داشتم و پاره پاره، و هيچ وقتي ميان ما ملاقات نبود. همين كه در مسجد درآمدم، و نظر او بر من افتاد، آغاز كرد: مسلمانان! صراف سخن رسيد، بعد از ان مداحي كرد، كه هيچ پادشاه را نكرده بود ...»: «وقتي
سلطان رضيه بدو، زري معقد فرستاده بود، پركاله بود از زر، او آنرا رد كرد.
چوبي بدست برداشت و آن چوب بر ان زر ميزد و ميگفت: اين چيست از پيش ببريد!
(ص 198- 200 كتاب مذكور) شيخ عبد الحق دهلوي نيز راجع به نور ترك به نقل
از همين فوايد الفواد شرحي دارد، به اخبار الاخيار (ص 57) طبع مجتبائي دهلي
1332 ق رجوع كنيد.