در طبقه (5) در شرح حال هوشنگ نوشته شده كه وي پيشهها چون درودگري و
رازي و آهنگري خلق را تعليم كرد، در فرهنگهاي پارسي راز بمعني رنگ و لون
آمده، و امر برنگ كردن هم هست [1] و از اين ريشه مصدري نيز موجود است،
رازيدن، كه معني آن رنگ كردن باشد [2] هر چند فرهنگ نويسان تصريح نه
كردهاند، كه رازي بمعني رنگگر باشد. ولي از موقع ميتوان دريافت كه بايد
چنين معني داشته باشد. (راز) در پشتو تاكنون بمعني رنگ و لون و طور
موجود و مستعمل است، و هم رازگر شخصي را گويند، كه داراي سليقه خوب باشد، و
در هر چيز اسلوب صحيح را مراعات كند، مخصوصا زني را گويند، كه در امور
بيتي داراي سليقه باشد، و هر كار را طوري كه شايد و بايد بموقع اجرا گذارد.
در قاموس فارسي و عربي بزبان انگليسي (راز) را بمعني ساروجگر، و
اندايشگر ديوار هم آوردهاند [3] كه درين صورت هم ميتوان گفت كه رازي
كسي است، كه ديوارهاي عمارت را رنگ ميكرد و رنگها را ميساخت.
(9) بودا سفر
مؤلف در شرح حال طهمورث (طبقه 5) مينويسد، كه بروايت مقدسي در عهد
پادشاهي او مردي در زمين هندوستان ظاهر شد، و خلق را بدين صابيان دعوت كرد،
نام او بود اسفر. اين بوداسفر بلا شك همان بوداي معروف هند است كه اندران
كشور مؤسس كيش مشهوريست، و تا كنون هم پيروان اين كيش در هند و تبت و ديگر
مواضع زيا داند. مورخين اسلامي اين نام را بوذاسف، يا بوداسفر
نوشتهاند، و چنين بنظر ميآيد، كه اين نام به تقليد نامهاي باختري كه در
آخر آن (اسپه) اوستائي بوده مانند گشتاسپ و لهراسپ و غيره، باين صورت در
موقعي برگشته باشد، كه كيش مذكور در باختر و صفحات شمال هند و كش
[1] هفت قلزم، ج 3 ص 12- [2] فرهنگ نوبهار، ج 1 [3] دكشنري فارسي و انگليسي ص 460-