(637
ه) به تخت سلطنت برداشتند، مولانا در دهلي بود، و مدرسه ناصريه را اداره
ميكرد، در ماه شوال همين سال چون در دولتخانه سلطنت به بهرام شاه بيعت عام
دادند، مولانا حاضر بود، و در تهنيت سلطنت قطعهيي را بحضور پادشاه عرضه
داشت كه مطلع آن اين است: زهي درشان تو منزل ز لوح آيات سلطانيببين در
رايت شاهي، علامات جهانباني [1] در عهد سلطان بهرام شاه بتاريخ (16)
جمادي الاخري (639 ه) لشكر مغل بر لاهور تاختند، و آن شهر را بدست آوردند،
چون اين خبر هايل بحضرت دهلي رسيد، سلطان خلق شهر را در قصر سپيد جمع كرد، و
مؤلف را فرمان تذكيري داد و خلق را ذريعه مؤلف با سلطان بيعت داده آمد. و
ازين پديد ميآيد، كه مؤلف درين عصر بدربار دهلي روشناسي داشته و در حضور
پادشاهان آنجا هم راهي يافته بود، و از طرف خلق و دربار بنظر احترام
نگريسته ميشد.
تقرر به قضاي كل هند:
مولانا لياقت سياسي و اداري زيادي داشت و توانست در هند نيز زمام امور
را بدست آورد، و خود را معتمد حضرت دهلي سازد، بعد از خلع رضيه چون بهرام
شاه به تخت شاهي برداشته شد، باز هم اوضاع اصلاح نگرديد و فتور در امور
مملكت افتاد و امراء و ملوك را با شاه مكاوحتي ظاهر گشت. در دوران اين فتور
مولانا به تسكين فتن كوشيد و هم درين وقت سلطان معز الدين بهرام شاه قضاي
حضرت و كل ممالك را روز شنبه دهم جمادي الاولي سنه 639 ه با تشريف و عواطف
فراوان به وي ارزاني داشت، و چون از (19) ماه شعبان سال مذكور تا ذي القعده
فتنه در حضرت دهلي افتاده بود، و امراء و ملوك بر سلطان شوريده، و حصار را
بداشته بودند، مولانا با ائمه كبار شهر در اصلاح و تسكين آن قضيه ميكوشيد
[2]
حمله بر مولانا و استعفاي وي:
چون زمان امنيت و امور مملكت از هم گسيخته بود، و سلطان نيز بمزاج طفلي به ما لا يعني گرفتار آمده، و مهتر فراشي پيش وي قربتي
[1] تمام قطعه در طبقه 21 ذكر بهرام شاه خوانده شود. [2] طبقه 21- ذكر بهرام شاه.