پانزده
سال ببايست، تا شهر سپاهان مسلم توانستند كرد، اگر قاضي سپاهان شهادت
نيافتي، كفار را گرفتن سپاهان، مسلم نشدي، كه لشكر جرماغون و ختيانوين [1] مدت پانزده سال بر در شهر صفاهان و حوالي آن جنگ و قتال ميكردند، و
اهل صفاهان، درين مدت دروازهاي شهر باز كرده بودند، چنانچه شب دروازه بسته
نبودي و از غايت جلادت غازيان صفاهان، مغل را مجال درون رفتن نبودي، تا
مردي را [2] جماعت مرتدان از راه بردند، كه قاضي را ببايد كشت، كه فتنه
محافظت شهر، در پي اوست، چون قاضي را شهيد كردند، شهر بگرفتند، تا در شهور
خمس و خمسين و ستمائة امير علم خليفه بحق المستعصم بالله امير المؤمنين رضي
اللّه عنه كه اسم او سليمان شاه ايوائي [3] تركمان بود رحمة اللّه عليه
بامر دار الخلافه بعراق آمد، و لشكر مغل را كه در ديار آذربيجان و عراق
بودند بشكستند، و مغل بسيار را در دوزخ [4] فرستاد [ند]. چنانچه آن
جماعت لشكر مغل را مجال مقاومت سليمان شاه، و لشكر دار الخلافه نبود،
مسرعان (را) به نزديك هلاؤ فرستادند بخراسان، و از وي مدد طلبيدند، و هلاؤ
لشكر خراسان را از مغل و غير آن [5] مرتب كرد (ه) و عزيمت مصمم گردانيد
(و روان شد، و اللّه اعلم بالصواب)
حديث حادثه دار الخلافه
چون هلاو بطرف عراق رفت، و ملك موصل كه او را بدر الدين لؤلؤ گفتندي
لعنه اللّه شحنه كفار مغل قبول كرده بود، اتابك ابو بكر فارس هم شحنه داشت،
و مال قبول كرده بود، از هر دو سوي [6] بمدد لشكر كفار بيامدند، و
لشكرهاي كفار با هلاو در عراق جمع شد (ند) و روي به بغداد نهادند، و امير
المؤمنين المستعصم باللّه [7] را وزيري بود
[1] كذا در اصل، مط و مب: خيانوين، راورتي: خينانوين، كه در نسخ خطي وي خينانوين، و حاتون، خانون، خيا، صيا، هم نوشته شده [2] در نسخه اصل اينجا بسي از كلمات پريده خوانده نميشود، [3] اصل و راورتي: ايوبي، مط و مب: ايواني، ولي سليمان شاه بن پرچم
سركرده تركمانان ايوائي بود، كه در بغداد نفوذ كلي داشت (تاريخ استيلاي
مغول- ص 179) [4] در اصل پريده و خوانده نميشود- [5] مط و مب: ايشان- [6] مط و مب: از هر دو لشكر بمدد كفار [7] اصل: المعتصم