responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 99

داشت حبابه [1] نام، و يزيد روزي بنشاط مشغول شده بود و فرمان داد، كه هيچكس از خدم بنزديك او نيايد: پس اناري بشكافت، و بجانب حبابه انداخت، حبابه از آن يك دانه بخورد، در حال بمرد، و چندانكه يزيد آواز داد، هيچكس نزديك او نيامد، كه چنان فرمان داده بود، او بخانه مرده بماند، تا شب درآمد، پس خادمان درامدند، و آن حال بديدند، كار به تجهيز و تكفين كشيد بساختند، يزيد پايه جنازه بر گردن نهاد، چون او را دفن كردند، بيست روز بزيست و درگذشت.

العاشر هشام [2] بن عبد الملك‌

هشام بن عبد الملك، كنيت او ابو وليد بود، او بخلافت بنشست در ماه رمضان سنه تسع و ستين [3] و در ايام او زيد بن علي بن الحسين خروج كرد، و چهارده هزار مرد از شيعه با او بيعت كردند، و باز خلاف كردند، و از آن جمله چهارده كس پيش او بماندند، و هشام عبد الملك، يوسف بن عمر را كه والي عراق بود بطلب و دفع زيد بن علي فرستاده بود، ناگاه او را دريافتند، قتال ميان ايشان قايم شد تيري بر دماغ زيد آمد و شهيد شد، او را دفن كردند، پس از ان او را از خاك بركشيدند و بياويختند. پس هشام نامه كرد بجانب ابن عمر [4] تا زيد را بسوختند رضي اللّه عنه.
پسر [5] زيد بن علي، كه يحيي نام او بود از آنجا بگريخت و بطرف بلخ آمد عليه الرحمه، و هشام ولايت خراسان را به جنيد بن عبد الرحمن العطفاني داد [6]، و در سنه اثني عشر و مائة، خاقان ملك تركستان بيرون آمد و با جنيد مصاف كرد، ميان سمرقند و فرغانه. و در سال دوم هم مصاف كردند، هر دو كرت نصرت لشكر اسلام را بود، و لشكر تركستان چندان بود كه در عد دنيا يد خلق بسيار از ايشان بدوزخ رفت، و بسيار اسير شدند، و بروايتي فتح مسلمه برادر هشام را بود، و بملك خزر مدينه باب الابواب بنا كرد [7]، و آن فتح جنيد را بود


[1] اصل: حسانه. پ. حشانه الكامل و مسعودي: حبابه. گزيده: حنانه.
[2] اصل هاشم.
[3] كذا، ولي بقول جمهور: 105 ه
[4] اصل وپ: بجانب عمرو، ولي چون يوسف بن عمرو والي عراق بود نه خود عمر، كلمها بن زيادت شد.
[5] اصل: پس زيد، اگر به ضمه اول بخوانيم بمعني همان پسر باشد.
[6] كذا. الكامل و فتوح البلدان: الجنيد بن عبد الرحمن بن عمرو بن الحرث المري.
[7] اين جمله در اصل وپ: مغشوش بود از تصريح ياقوت و الكامل و غيرهم اصلاح شد، ياقوت گويد: باب الا ابواب و هو الد و بند شروان علي بحر طبرستان و هو بحر الخزر.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 99
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست