داشت
حبابه [1] نام، و يزيد روزي بنشاط مشغول شده بود و فرمان داد، كه هيچكس
از خدم بنزديك او نيايد: پس اناري بشكافت، و بجانب حبابه انداخت، حبابه از
آن يك دانه بخورد، در حال بمرد، و چندانكه يزيد آواز داد، هيچكس نزديك او
نيامد، كه چنان فرمان داده بود، او بخانه مرده بماند، تا شب درآمد، پس
خادمان درامدند، و آن حال بديدند، كار به تجهيز و تكفين كشيد بساختند، يزيد
پايه جنازه بر گردن نهاد، چون او را دفن كردند، بيست روز بزيست و درگذشت.
العاشر هشام [2] بن عبد الملك
هشام بن عبد الملك، كنيت او ابو وليد بود، او بخلافت بنشست در ماه رمضان
سنه تسع و ستين [3] و در ايام او زيد بن علي بن الحسين خروج كرد، و
چهارده هزار مرد از شيعه با او بيعت كردند، و باز خلاف كردند، و از آن جمله
چهارده كس پيش او بماندند، و هشام عبد الملك، يوسف بن عمر را كه والي عراق
بود بطلب و دفع زيد بن علي فرستاده بود، ناگاه او را دريافتند، قتال ميان
ايشان قايم شد تيري بر دماغ زيد آمد و شهيد شد، او را دفن كردند، پس از ان
او را از خاك بركشيدند و بياويختند. پس هشام نامه كرد بجانب ابن عمر [4]
تا زيد را بسوختند رضي اللّه عنه. پسر [5] زيد بن علي، كه يحيي نام
او بود از آنجا بگريخت و بطرف بلخ آمد عليه الرحمه، و هشام ولايت خراسان را
به جنيد بن عبد الرحمن العطفاني داد [6]، و در سنه اثني عشر و مائة،
خاقان ملك تركستان بيرون آمد و با جنيد مصاف كرد، ميان سمرقند و فرغانه. و
در سال دوم هم مصاف كردند، هر دو كرت نصرت لشكر اسلام را بود، و لشكر
تركستان چندان بود كه در عد دنيا يد خلق بسيار از ايشان بدوزخ رفت، و بسيار
اسير شدند، و بروايتي فتح مسلمه برادر هشام را بود، و بملك خزر مدينه باب
الابواب بنا كرد [7]، و آن فتح جنيد را بود
[1] اصل: حسانه. پ. حشانه الكامل و مسعودي: حبابه. گزيده: حنانه. [2] اصل هاشم. [3] كذا، ولي بقول جمهور: 105 ه [4] اصل وپ: بجانب عمرو، ولي چون يوسف بن عمرو والي عراق بود نه خود عمر، كلمها بن زيادت شد. [5] اصل: پس زيد، اگر به ضمه اول بخوانيم بمعني همان پسر باشد. [6] كذا. الكامل و فتوح البلدان: الجنيد بن عبد الرحمن بن عمرو بن الحرث المري. [7] اين جمله در اصل وپ: مغشوش بود از تصريح ياقوت و الكامل و غيرهم
اصلاح شد، ياقوت گويد: باب الا ابواب و هو الد و بند شروان علي بحر طبرستان
و هو بحر الخزر.