responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 433

و حشم و پيلان او متفرق شدند، و حشم اسلام در عقب غنيمت برفتند، اين محمد- شيران [1] مدت سه روز از لشكر غايب بود، چنانچه همه امراء بجهت او دل نگران شدند، بعد از سه روز خبر آوردند: كه محمد شيران [1] در فلان جنگل هژده [2] پيل يا زيادت با پيل بانان گرفته است و بداشته و تنهاست [3] سوار نامزد كردند، تمامت آن پيلان نزد محمد بختيار آورد.
في الجمله محمد شيران [1] مردي جلد بود و بسامان، چون علي مردان را [در] بند كرد و بازگشت، و چون او مهتر امراء خلج بود، همگنان او را خدمت ميكردند، و هر امير بر سر اقطاع خود مي‌بود، تا علي مردان طريقي كرد و بكوتوال [4] دست راست گرفت، و از قيد بيرون آمد و بحضرت دهلي رفت و از سلطان قطب الدين التماس نمود، تا قايماز [5] رومي را از او ده فرمان شد [6] كه [بطرف] لكهنوتي رود، و بحكم فرمان، امراء خلج را ساكن گردانيد حسام الدين عوض خلجي كه از [دست] محمد بختيار مقطع كنكوري [7] بود، قايماز رومي را استقبال كرد، و با او بطرف ديوكوت رفت، به اشارت قايماز رومي بازگشت، محمد شيران و ديگر امراء خلج جمع شدند و قصد ديوكوت كردند، و قايماز رومي از اثناء راه بازگشت و با [امراء] خلج او را مصاف شد، محمد شيران و امراء خلج منهزم گشتند (و بعد از آن) بطرف مكسيده و سنطوس [8] ايشان را با هم مخالفتي افتاد، محمد شيران شهادت يافت، و تربت او همانجاست، رحمه اللّه.
[1] اصل: شروان
[2] اصل و مط: هزده
[3] اصل: و شهامت سوار
[4] مط: و با كوتوال. كوت وال كلمه پنبتو است، مركب از كوت يعني قلعه و وال كه ادات تصاحب و نسبت است، كه جمعا حصار دار و قلعه‌بيگي معني ميدهد، اين كلمه از دوره غزنويان رايج بود كه بيهقي نيز مي‌نويسد، برخي از نويسندگان آنرا تركي تصور كرده‌اند كه صحتي ندارد، چه تاكنون در پنبتو زنده است
[5] مط و راورتي: قايماز. اصل: قائمان. پ: نافاز و قايماز. يكي از نسخ: قانماز
[6] مط و پ: شود.
[7] كذا در اصل و پ. متن راورتي: گنگوري. حاشيه راورتي:
گسگوري، كسكوري، كنكتوري، كنكوري، طبقات اكبري: كلوائي، كاواين. مط: كنكتوري، كتكوري پ: كنكوري.
[8] اصل و راورتي: مانند متن. مط: مكيده يا سكننده و سنطوس. پ: مكيده و منطوس.
راورتي گويد كه در اكثر نسخ ثقه و قديم مانند متن است، اما در بعضي: سنتوس، مكيده. سكننده سطوس.
طبقات اكبري تنها سنطوس. صورت صحيح اين كلمات مسيده و سنتوش است، كه در جنوب غربي ديكوكوت در ديناج پور بودند، و اكنون سنتوش را ماهي گنج گويند بر كنار غربي درياي اتراي و در كتابي كه هنتر در اوضاع بنگال نوشته نام پرگنه‌هاي مسيده و سنتوش در ضلع ديناج پور آمده است.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 433
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست