و
از هر دو سلطان مهتر بود، و مادر سلطان بهاء الدين سام بن محمد بود، چون
سلطان شمس الدين بتخت باميان بوصيت پدر و اتفاق امراء بنشست سلطان غياث
الدين او را تشريف فرستاد، و اعزاز وافر واجب داشت، ممالك طخارستان تمام در
ضبط او آمد [1]، و بعد از ان شهر بلخ و چغانيان و وخش و جروم [2] و
بدخشان و جبال شغنان [3] در تصرف او آمد، بهر طرف لشكر كشيد، و بر جمله
آن بلاد نافذ امر شد و در سالي كه سلاطين غور و غزنين، بدفع سلطان شاه
خوارزمي بولايت رود بار مرو لشكر كشيدند سلطان شمس الدين (محمد) بفرمان
سلطا (نا) ن، لشكر باميان و طخارستان بخدمت ايشان آورد، و چون سلطانشاه
منهزم شد، ملك بهاء الدين طغرل هرات كه بنده سنجر بود، و از هرات منهزم به
سلطانشاه پيوسته بود، درين مصاف بندست لشكر باميان افتاد، او را بكشتند و
سر او بخدمت سلطان غياث الدين آوردند، سلطان غياث الدين را عظيم موافق
افتاد دفع او (و) درين روز لقب شمس الدين سلطان شد و چتر سياه يافت، و پيش
ازين پدرش ملك فخر الدين چتر [4] نداشت، و خطاب او شمس الدين بود، چون
چتر يافت سلطان خطاب شد، و از غياث الدين و معز الدين، كه پسران عم او
بودند اعزاز بسيار يافت، و حق تعالي او را فرزندان شايسته داد، و شش پسر
كرامت كرد (و مدتها ملك طخارستان در ضبط بندگان او بماند، و علماي بزرگ را
تربيت كرد) و در ممالك او سكونت ساختند [5]، و با رعايا عدل و احسان
ورزيد [6]، و در نيكونامي برحمت حق پيوست، و بعد ازو ملك بسلطان بهاء
الدين سام رسيد.
الثالث السلطان بهاء الدين سام (محمد) [7]
سلطان بهاء الدين سام پادشاه بزرگ بود و عادل و عالمپرور و عدلگستر و
در عهد او اتفاق علماء عالم بود، كه هيچ پادشاه مسلماني ازو عالمپرورتر
نبود
[1] مط: در ضبط آورد [2] مط: خروم. [3] اصل: سفبان؟ [4] مط: و پيش از ان ملك فخر الدين و او چتر نداشتند [5] اصل: كرامت كرد كه در ممالك غور سكونت ساخت [6] اصل: برزيد [7] راورتي: سلطان بهاء الدين سام بن سلطان شمس الدين محمد.