responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 358

طراق [1] بستند و از غايت ثبات غزان نزديك بود، تا (كه) هزيمت بر لشكر غور افتد، سلطان مدد فرستاد [2]، ناگاه فوجي از مبارزان غز حمله كردند و شاه علم غوريان را بستدند، و (در) اندرون طراق خود بردند [صفهاي] لشكر غوريان از ميمنه [و از] ميسره گمان بردند، كه شاه علم مگر با قلب درون طراق رفته است و از اطراف حمله كردند و طراق غز را بشكستند و بگرفتند و لشكر غز منهزم شد و خبر بسلطان غياث الدين باز رسيد، و حشم غور تيغ در غزان نهادند و خلقي را از ان قوم [3] بر زمين زدند، و مملكت غزنين مسلم شد، و اين فتح [سلطان] در شهور سنه تسع و ستين و خمسمائه بود، چون غزنين فتح شد سلطان غياث الدين برادر خود، سلطان معز الدين را بتخت محمودي بنشاند و بطرف فيروزه‌كوه مراجعت فرمود، و بعد از دو سال (لشكرها استدعا كرد) و لشكرهاي غور و غزنين را مستعد گردانيد و بدر شهر هرات رفت، و اهل هرات آثار خدمت و هوا داري ظاهر (مي) كردند. چون بهاء الدين طغرل اين معني دريافت، شهر هرات (را) بگذاشت، و خود بطرف خوارزمشاهيان رفت و در شهور سنه احدي و سبعين و خمسمائه هرات فتح شد، و بعد از آن [فتح] بدو سال فوشنج فتح شد، و بعد آن فتح [4] ملوك نيمروز [5] و سجستان رسل فرستادند و خود را در سلك موافقت خدمت پادشاه كشيدند، و بعد از ان [6] ملوك غز كه در كركان [7] بودند انقياد نمودند، و اطراف ممالك خراسان كه تعلق بهرات (و) بلخ داشت، چنانچه طالقان، و اندخود و ميمنه [8] و فارياب و پنجده [9] و مرو الرود، و دژق [10] و خلم [11]، جمله آن قصبات در تصرف بندگان او آمد، و خطبه و سكه بنام سلطان غياث الدين [12] مزين گشت و بعد ازو چند گاه سلطان شاه جلال الدين محمود بن ايل ارسلان خوارزمشاه
[1] طراق: معرب تراغ يا تراك اسم صوتست و اين معني در اين جا راست نمي‌آيد، اصل اين كلمه مغولي بنظر مي‌آيد، كه مقصد از ان سنگر بندي و صف بندي خاص لشكر براي جنگ باشد.
[2] مط: سلطان غياث الدين بازگشت و از غوريان جمعي را بمدد سلطان معز الدين فرستاد.
[3] مط: ازيشان بر زمين
[4] مط: و بعد ازين فتوح ملوك
[5] اصل: ملك نيمروز
[6] مط:
و بعد ازين
[7] مط و راورتي: كرمان طبقات ناصري ج‌1 358 السابع عشر السلطان الاعظم غياث الدنيا و الدين ابو الفتح محمد سام قسيم أمير المؤمنين ..... ص : 353
[8] مط و پ: ميمند
[9] مط: پنجديه
[10] پ: ورق كه همان دزه و دزق سابق الذكر مرو است.
[11] مط: و خلم و دزق و كيلف و جمله آن ... متن راورتي كذا.
[12] مط: بنام مبارك او مزين.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 358
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست