طراق
[1] بستند و از غايت ثبات غزان نزديك بود، تا (كه) هزيمت بر لشكر غور
افتد، سلطان مدد فرستاد [2]، ناگاه فوجي از مبارزان غز حمله كردند و شاه
علم غوريان را بستدند، و (در) اندرون طراق خود بردند [صفهاي] لشكر غوريان
از ميمنه [و از] ميسره گمان بردند، كه شاه علم مگر با قلب درون طراق رفته
است و از اطراف حمله كردند و طراق غز را بشكستند و بگرفتند و لشكر غز منهزم
شد و خبر بسلطان غياث الدين باز رسيد، و حشم غور تيغ در غزان نهادند و
خلقي را از ان قوم [3] بر زمين زدند، و مملكت غزنين مسلم شد، و اين فتح
[سلطان] در شهور سنه تسع و ستين و خمسمائه بود، چون غزنين فتح شد سلطان
غياث الدين برادر خود، سلطان معز الدين را بتخت محمودي بنشاند و بطرف
فيروزهكوه مراجعت فرمود، و بعد از دو سال (لشكرها استدعا كرد) و لشكرهاي
غور و غزنين را مستعد گردانيد و بدر شهر هرات رفت، و اهل هرات آثار خدمت و
هوا داري ظاهر (مي) كردند. چون بهاء الدين طغرل اين معني دريافت، شهر هرات
(را) بگذاشت، و خود بطرف خوارزمشاهيان رفت و در شهور سنه احدي و سبعين و
خمسمائه هرات فتح شد، و بعد از آن [فتح] بدو سال فوشنج فتح شد، و بعد آن
فتح [4] ملوك نيمروز [5] و سجستان رسل فرستادند و خود را در سلك
موافقت خدمت پادشاه كشيدند، و بعد از ان [6] ملوك غز كه در كركان [7]
بودند انقياد نمودند، و اطراف ممالك خراسان كه تعلق بهرات (و) بلخ داشت،
چنانچه طالقان، و اندخود و ميمنه [8] و فارياب و پنجده [9] و مرو
الرود، و دژق [10] و خلم [11]، جمله آن قصبات در تصرف بندگان او آمد،
و خطبه و سكه بنام سلطان غياث الدين [12] مزين گشت و بعد ازو چند گاه
سلطان شاه جلال الدين محمود بن ايل ارسلان خوارزمشاه[1] طراق: معرب تراغ يا تراك اسم صوتست و اين معني در اين جا راست
نميآيد، اصل اين كلمه مغولي بنظر ميآيد، كه مقصد از ان سنگر بندي و صف
بندي خاص لشكر براي جنگ باشد. [2] مط: سلطان غياث الدين بازگشت و از غوريان جمعي را بمدد سلطان معز الدين فرستاد. [3] مط: ازيشان بر زمين [4] مط: و بعد ازين فتوح ملوك [5] اصل: ملك نيمروز [6] مط: و بعد ازين [7] مط و راورتي: كرمان طبقات ناصري ج1 358 السابع عشر السلطان الاعظم
غياث الدنيا و الدين ابو الفتح محمد سام قسيم أمير المؤمنين ..... ص : 353 [8] مط و پ: ميمند [9] مط: پنجديه [10] پ: ورق كه همان دزه و دزق سابق الذكر مرو است. [11] مط: و خلم و دزق و كيلف و جمله آن ... متن راورتي كذا. [12] مط: بنام مبارك او مزين.