responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 285

سنه اثني و عشرين و ستمائة بطرف نيه فرستاد، چون آنجا رسيد، شاه عثمان را مدد كرد، و خود بنشست، و ولايت نيه در تصرف آورد. از شهر سيستان جماعتي بخدمت او آمدند، و از وي استمداد خواستند، كه ملك شهاب الدين كشته شده بود و سيستان بي خصم مانده. تا مگر شاه عثمان را بسيستان برد و بنشاند، و تاج الدين ينالتگين بسيستان آمد آن شهر را بگرفت، و بلاد نيمروز در تصرف آورد، و درين حال ملك ركن الدين خايسار [1] آمد. اين داعي را كه منهاج است از طرف غور برسالت بنزديك ملك تاج الدين ينالتگين [2] فرستاد بشهر فراه، در داوري [3] خدمت [4] او دريافته شد، و با او عهد مستحكم گشت، چون بغور مراجعت كرده آمد، تاج الدين را با ملاحده خصومت افتاد و مصاف كردند و منهزم شد، پس بسيستان باز رفت، و جماعت خوارج را كه بر وي عصيان آورده بودند بشكست، و در شهور سنه ثلاث و عشرين و ستمائة كرت ديگر اين داعي بخدمت او رفت، و بعد از آن تاج الدين بطرف غور آمد، و قلعه تولك و اسفزار ضبط كرد، و درين سال بعد از مراجعت از نيمروز اين داعي را اتفاق سفر افتاد، و لشكر مغل كرت دوم در شهور سنه خمس و عشرين و ستمائة بطرف نيمروز آمد، تاج الدين ينالتگين در قلعه ارگ سيستان محصر شد، و مدت نوزده ماه آن قلعه را نگاه داشت و جمله حشم كه با او بودند در قلعه، از غوري و تولكي و سگزي و ترك همه هلاك شدند، و او را بر يك چشم تيري آمد. ناگاه از قلعه افتاد و اسير مغل گشت، و آن قلعه را بكشادند، و خلق باقي را شهيد كردند، و تاج الدين ينالتگين را از سيستان به قلعه صفهيد [5] كوه آوردند و در پاي آن قلعه شهيد كردند رحمة اللّه عليه. حق تعالي پادشاه مسلمانان ناصر الدنيا و الدين را در تخت پادشاهي تا قيام قيامت باقي داراد. و السلام و اللّه اعلم.
[1] راورتي، خايسار غور. پ: خماسار. بقول ياقوت خيسار از شهرهاي سرحديست بين غزنه و هرات (معجم البلدان)
[2] اصل: نيالتگين
[3] در متن راورتي نيز چنين است و گويد كه در بعضي نسخ داروي هم آمده. پ: در شهر فراط در داوري: بموجب تاريخ سيستان (ص 407) قلعه داوري در مضافات فراه بود.
[4] پ: وي
[5] در متن راورتي كذا. در برخي از نسخ وي: سفيد كوه. پ: سپيد كوه. شايد صفهيد معرب سپيد باشد. صفهبد هم توان خواند. و قرار تاريخ سيستان (ص 406) قلعه سپيد كوه معروفست به لاش، و لاش و جوين تاكنون مشهور است.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 285
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست