responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 105

پدر شد، ابو مسلم را بخراسان فرستاد، و او فرصت نگاه داشت، و شهر مرو را خندق كرد، و حشم بسيار جمع كرد، و اول اظهار دعوت بني العباس، روز عيد كرد و نماز گذارد و خروج كرد در رمضان سنه تسع و عشرين و مائه، و متابعان بني اميه را از خراسان نفي كرد، و دعوت به آل محمد ميكرد، و مخفي نام ابو العباس اظهار ميكرد، و نصر [1] سيار از پيش او به نشاپور بگريخت، چون به ساوه رسيد فوت شد و مملكت عجم بر ابو مسلم مروزي قرار گرفت و مال و زر بسيار بخدمت ابراهيم امام فرستاد، و ابراهيم امام با برادران ابو العباس و ابو جعفر و فرزندان و خدم حج گذارد، چون خبر خروج ابو مسلم و دعوت ابراهيم امام، بمروان رسيد به امير دمشق فرمان داد، تا روي بر ايشان نهاده، و آنگاه ابراهيم امام را بگرفت در زندان حران مقيد كرد، در قيد برحمت حق پيوست، و ابو جعفر با دو عم خود و ديگر پسر عمان، بكوفه آمدند و مخفي گشتند، ابو مسلم بنواحي عراق بود با لشكر خود، و او را امير آل محمد لقب شده بود، و زيد علوي را كه سالها آويخته بودند از دار فرو گرفت و بفرمود: تا جمله خلايق تعزيت او بداشتند و جامه سياه كردند و با خلق چنان نمودند، كه به جهت تعزيت آل محمد كه شهيد شده بودند بر دست بني اميه، جامه سياه ميكنند، و در سر آن بود، كه ابو العباس اعلام داده بود: كه دولت عباسيان و شعار ايشان در لبس، سياه خواهد بود. ابو مسلم چون درين وقت راي از بني العباس بگشته بود، و ميخواست تا از علويه امامي باشد، جلال وزير را كه محمد گفتندي، به نزديك سه تن از اولاد علي فرستاد رضي اللّه عنهم. جعفر صادق و عبد اللّه حسن علي، و عمر علي حسن علي، ايشان قبول نكردند، و پيش از آنكه جواب به ابي مسلم رشيدي، خراسانيان كه فرستاد، ابو مسلم بودند در كوفه آمده بودند و غوغا كرده به جهت امام، و ابو مسلم مخفي داشت آمدن عباسيان را بكوفه، و ابو حميد سمرقندي غلامي داشت خوارزمي سابق نام، آن غلام را از احوال امام معلوم شد، بطريقي آن موضع را طلب كرد، و بخدمت ايشان آمد.
چون بخدمت ايشان رسيد پرسيد: كه پسر ابن حارثيه [2] كدامست؟ بر ابو العباس اشارت كردند حالي زمين بوس كرد، و مباركباد خلافت گفت، و ديگران را اعلام داد
[1] اصل: نصير. الكامل و غيره: نصر.
[2] اصل: حارثه، پ: حارثيه.
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 1  صفحه : 105
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست