بن كسري بن يزدجرد بن شهريار بود، ذكر او در كتب قدماء بود بدين وجه كه: يا
.... [1] الكنوز و يا ساجدا بالاسحار كانت ولايتك رحمتي و وفاتك فتنة
فنبشوك فصلبوك. معني چنان باشد: اي پراگنده كننده گنجها! و اي سجده كننده
در اسحار! ولايت تو رحمت بود، وفات تو فتنه بود، ترا از گور بركشند و
بياويزند، و مدة عمر او چهل سال بود. وفات او بيستم ذي الحجه سنه ست و
عشرين و مائه بود، ولايت او پنجاه و دو روز بود. چون مروان محمد مروان حكم
كه او را مروان حمار گفتندي، بامارت بنشيت او را از خاك بيرون كشيدند و
بياويخت، عليه الرحمة و الغفران، و السلام علي من اتبع الهدي.
الثالث عشر ابراهيم بن وليد
كنيت او ابو اسحاق بود، روزي كه برادرش در گذشت او را بيعت كردند، بعد
ازو برادر او، و عبد العزيز بن الحجاج بن عبد الملك، بمروان محمد بن مروان
الحكم بيعت كردند، و مروان والي بلاد جزيره بود، و دعوت خلافت ميكرد لشكر
به غوطه [2] دمشق آورد، مروان با سليمان بن هشام بن عبد الملك، كه
فرستاده ابراهيم بود، مصاف كرد، و مروان او را بكشت. ابراهيم وليد بيامد و
خود را از ولايت خلع كرد، در بيعت مروان درآمد، و مدت ايالت او هفت روز
بود، و بروايتي هفتاد روز، و مدت سه ماه كار امارت مضطرب بماند تا بر مروان
قرار گرفت، و ابراهيم در سر آب [3] كه از ولايت جزيره است غرق شد، در
صفر اثني و ثلثين و مائه.
[1] اين
جمله عربي در اصل و پ سخت پريشانست و چنين نوشته شده: يا مسبوز (پ: منبور)
الكنوز و ما ساجدا بما لا سحار كانت ولايتك رحمتي (پ: رحمه) و وفاتك فتنه
فنسبوك فصكبوك (پ: فصليوك) چون اين عبارت بيمعني بود، مطابق بترجمه فارسي
اصلاح شد، اما بجاي مسبوز؟ نقاط گذاشتم، شايد صحيح آن منشر يا منشر باشد بمعني پراگننده. ولي نبش شگافتن قبر است. [2] اصل: عوطه. الكامل: غوطه. ياقوت گويد: ناحيهايست كه دمشق در آنست، و محيط آن هژده ميل است. [3] كذا في الاصل. پ: از آب؟ در مراجع موجوده يافته نشد شايد فرات و يا
به اضافت سر آب باشد. گزيده (ص 286) جاي غرق را فرات گفته است.