نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 3 صفحه : 64
آنگه تقصير را در فرمان خداى تعالى و در نواهى او«إثم»خواندند. وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ،و شما دانى [1]،يعنى شما دانى كه مبطلى [2]عبد اللّٰه عبّاس گفت:اين در حقّ مردى بود كه بر [3]او مالى بود،و صاحب مال بيّنت ندارد يا حاضر نبود،او بيايد به نزديك حاكم [4]سوگند بخورد و مال او ببرد [5]،او داند كه حرام مىخورد.
مجاهد گفت:معنى آن است كه خصومت بر باطل و ظلم مكنى [6].كلبى گفت:
معنى آن است كه گواه دروغ بدارد و مال بستاند.
قتاده گفت:معنى آن است كه به حكم حاكم عند قيام بيّنت براى تو [7]مال حرام حلال مدار كه تو دانى كه آن حرام است،و حكم حاكم حرام،حلال نكند.
شريح قاضى را چون تهمتى حاصل شدى مرد [8]را گفتى:يا هذا!پيش [9]من چنين است كه تو ظالمى،و اگر شرع مرا راه دادى حكم بكردمى [10]براى تو،و لكن شرع فرمود مرا،و حكم من حرام بر تو حلال نكند.
[ابو سلمه] [11]روايت كرد از ابو هريره كه رسول-عليه السّلام-گفت:
انّما انا بشر و لعلّ بعضكم ان يكون ألحن بحجّته من بعض فأقضي له فمن[قضيت] [12]له بشيء من حقّ أخيه فانّما اقطع له قطعة من النّار، گفت:من آدميم و باشد كه بعضى از شما حجّت خود بهتر عرض تواند كردن،هركس كه من براى او حكم كنم به چيزى از مال برادرش،آن پاره آتش است كه براى او بازمىبرم.
قوله: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ،مفسّران گفتند:آيت در معاذ جبل آمد و ثعلبة بن غنم الانصارىّ،از رسول-عليه السّلام-پرسيدند كه:يا رسولاللّٰه!اين هلال اوّل [13]پديد آيد باريك و صئيل بود،آنگه مىافزايد [14]تا تمام شود.باز دگرباره مىكاهد تا باريك