اى آدمى تو رنج برندهاى به خدايت رنج بردنى دشواران [1].
امّا آن را كه دهند نامه به دست راستش.
شمار كنند شمارى آسان.
و بازگردد با اهل خود شادمان.
و امّا آنكس كه دهندش نامهايش از پشت او.
بخواند ويل و واى [2].
و ملازم شود با دوزخ.
او بود در اهل خود شادمانه.
او گمان برد كه بازنيايد.
آرى خدا به او داناست.
سوگند نخورم به شفق.
و به شب و آنچه جمع كرد.
و ماه چون تمام شود.
كه برنشينى [3]شما بر طبقهاى از طبقهاى.
چيست ايشان را كه ايمان نمىآرند.
و چون خوانند بر ايشان قرآن سجده نكنند.
بل آنان كه كافر شدند دروغ دارند.
و خداى داناتر است به آنچه ايشان در دل دارند.
بشارت [4]ايشان را به عذابى دردناك.
الّا آنان كه ايمان
[1] .آج:پس فرارسنده است او را.
[2] .آج:بخواند هلاك را.
[3] .آج:بر نشينيد.
[4] .آج:مژده ده.