نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 2 صفحه : 166
و ليث بن معاذ روايت كند از رسول-عليه السّلام-كه او گفت:اين خانه يكى است از پانزده خانه:هفت در آسمانها [1]،و هفت در زير زمينها [2]،يكى از برابر يكى، و هريكى را جرمى [3]هست چند جرم [4]اين خانه اگر بيوفتد،بعضى بر بعضى آيد،و هر خانهاى را عمارت كنندهاى هست از زوّار آنچنان [5]كه اين خانه را عمارتكننده است از زايران [6].
و در خبر است[146-پ]كه:چون آدم-عليه السّلام-به زمين آمد،و طول او چندان بود كه سر او در ابر مىسود تا اصلع [7]شد،دوابّ زمين از او مىرميدند،از خداى درخواست تا قدّ او با قوام شصت گز آورد،و او پيش از آن آواز فريشتگان شنيدى و با ايشان حديث كردى،چون بالاى او به اين مقدار بازآورد خداى تعالى، او [8]در زمين تنها تنگدل [9]شد،در خداى بناليد،خداى تعالى براى او خانهاى فرستاد از بهشت از ياقوت صرخ [10]بر طول و عرض كعبه،دو در بر او گشاده از زمرّد سبز:يكى بر مشرق و يكى بر مغرب،و او را گفت:گرد اين خانه طواف مىكن،و به نزديك اين خانه نماز مىكن،چنان كه فريشتگان گرد عرش طواف مىكنند و نماز مىكنند.و سنگ [11]بفرستاد اعنى حجر اسود [12]،تا چون بگريد [13]اشك به آن بسترد،و آن از درّى سپيد بود.چون مشركان و ناپاكان دست در او ماليدند سياه شد.
و در خبر هست كه رسول-صلّى اللّه عليه و آله گفت:حجر اسود،ياقوتى بود از ياقوتهاى بهشت،اگر نه آن بود [14]كه كافران و مشركان پليد دست در او ماليدند،هيچ خداوند عاهتى دست به او نبردى الّا كه شفا يافتى.
آدم از زمين هند پياده به مكّه آمد به حجّ خانه،جبريل در پيش او،او را دليلى مىكرد.