نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 2 صفحه : 13
رنگ تنش،اين قول محمّد بن كعب است.مجاهد گفت:در او سواد و بياض نباشد [101-ر].قتاده گفت:در او عيبى نباشد.
چون اين جمله بشنيدند،گفتند: اَلْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ،اكنون حق آوردى،يعنى جملۀ صفات روشن كردى چنان كه اشتباه زائل شد.و اين دليل است بر آنكه ايشان مأمور بودند به كشتن گاوى موصوف به جمله اين صفات،كه چون صفات تمام بشنيدند و بدانستند،گفتند:الآن جئت بالحقّ،و اگر مراد آن بودى كه گاوى بكشى [1]،هر گاوى كه باشد به اوّل كه شنيدند كه: أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً ...،گفتند: اَلْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ،فَذَبَحُوهٰا .
در آيت حذف و اختصارى هست مقدّر تا كلام مستقيم شود،و آن اين است كه:فطلبوها فوجدوها و اشتروها باغلى الثّمن.فذبحوها،بجستند و بيافتند و به گرانتر بها بخريدند.آنگه بكشتند آن گاو را، وَ مٰا كٰادُوا يَفْعَلُونَ ،و نزديك بود كه نكنند، لغلاء ثمنها،از گرانى بهاى آن.سدّى گفت:ده سر [2]به زر باز كردند [3].ديگران گفتند:پوستش پر از زر بار كردند و به بهاش [4]بدادند.
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً ،يعنى عاميل را،و اين آيت اوّل قصّه است. فَادّٰارَأْتُمْ فِيهٰا ، أى تدارأتم و تدافعتم،و اصل او تفاعلتم [5]است براى قرب مخرج«تا»به«دال» ادغام خواستند تا كنند،«تا»را«دال»كردند و اسكان او كردند براى ادغام ابتدابهساكن نشايست كردن،«الف»وصل بياوردند تا زبان بر او اعتماد كند در گفتن، ادّارأتم شد،و كذلك قوله: اِثّٰاقَلْتُمْ [6]...،و: اِطَّيَّرْنٰا [7].
عبد اللّه عبّاس گفت:تدافعتم و اختلفتم،و مجاهد و ضحّاك گفتند:اختصمتم.
عبد العزيز بن يحيى گفت:شككتم [8]،و اصل«درء»،دفع بود،من قوله تعالى:
وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ [9]...،و منه قول الشّاعر: