فرشتگان و جبرئيل بهسوى او اندر روزى كه باشد اندازۀ آن پنجاه هزار سال.
شكيبايى[كن] [1]شكيبايى كردنى نيكو.
كه ايشان مىبينند آن را دور.
و ما مىبينيم آن را نزديك.
روزى كه باشد آسمان چون درد زيت.
و باشد كوهها چون پشم رنگين باشد [2].
نپرسد دوستى از دوستى.
ببينند يكديگر را [3]، تمنّا كند [4]كافر اگر فدا كند از عذاب آن روز به پسرانش.
و زنش و برادرش را.
و خويشانى آنكه از او آمدهاند.
و آنكه در زميناند همه بعد برهانيد او را.
نه چنان است،آن باشد دوزخ كنده.
پوستكننده باشد از سر.
همى خواند آنكه پشت كرد و برگرديد.
و مال جمع كرد و نگاه داشت.
كه مردم را آفريدهاند حريصوار.
[1] .اساس:ندارد،با توجّه به ترجمۀ آيه در متن تفسير،افزوده شد.
[2] .اصل ترجمه بدين صورت بود.زده،با توجّه به ترجمۀ دوباره آيه در متن تفسير همين نسخه تصحيح شد.
[3] .ترجمۀ آيه در متن تفسير:با ايشان نمايند ايشان را.
[4] .اساس:خواهند،با توجّه به ترجمه دوبارۀ آيه در متن تفسير همين نسخه تصحيح شد.