نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 19 صفحه : 320
تفرّق [1]». فَارْجِعِ الْبَصَرَ ،فرّاء گفت:براى آن رجوع گفت-و اگرچه[] [2]اوّلبار چشم آنجا نبوده است-كه نظرى در كلام مضمر است آنجا كه گفت:ما ترى،و التّقدير:فانظر هل ترى في خلق الرّحمن من تفاوت،آنگه گفت: فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرىٰ مِنْ فُطُورٍ [3]نظر بازآر تا در آسمان هيچ شكافى بينى،و قولى ديگر آن است كه:رجوع گويند آنجا كه مثل اين فعل مقدّم نباشد،چنان كه شاعر گفت-شعر:
فان تكن الأيّام احسن [4]مرّة الىّ فقد عادت لهنّ ذنوب أى ظهرت و بدت و ان لم يكن قبل ذلك منه ذنب.و«فطور»فتوق باشد واحد فطر و فتق،و مثله:شقوق و خروق.ضحّاك گفت:اختلاف،عطيّه گفت:عيب.ابن كيسان گفت:تباعد،قرظىّ گفت:فروج.أبو عبيده گفت:
صدوع،و اين اقوال متقارب المعنى است.و الفطر الشّقّ،و اين لفظ هم اسم باشد و هم مصدر،و چون اسم باشد آن را جمع كنند به«فطور»چنان كه شاعر گفت:
شققت القلب ثمّ ذررت فيه هواك فليم فالتأم الفطور و قال آخر:
بنى لكم بلا عمد سماء و زيّنها فما فيها فطور ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ ،گفت:آنگه بازآر چشم را بارى ديگر [5]تا دو بار باشد تا نظر چشم بازگردد [6]و با نزد [7]تو آيد خاشع[و] [8]ذليل،كند شده و منقطع