نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 16 صفحه : 9
عبد اللّه عبّاس گفت:معنى آن است كه طلاق دهى آن را كه خواهى و بازگيرى آن را كه خواهى.حسن گفت:معنى آن است كه از زنان بيگانه آن را كه خواهى عقد بندى و آن را كه نخواهى عقد نبندى بر او.و آنگه چنان بود كه چون رسول-عليه السّلام [1]-زنى را بخواستى كس را نبودى كه بر او عقد بستى،تا رسول اگر خواستى عقد بستى و اگر خواستى دست بداشتى،خداى تعالى اين آيت فرستاد، گفت:از اين كه در خطبۀ تواند تو مخيّرى آن را كه خواهى بدار و آن را كه نخواهى دست بدار.و گفتهاند:مراد آن زناناند كه آمدند و گفتند ما خويشتن را به رسول مىدهيم بىمهر،حقتعالى گفت:تو مخيّرى آن را كه خواهى قبول كنى و آن را كه نخواهى [2]قبول نكنى.
هشام بن عروة گفت از پدرش،كه عائشه از سر غيرت گفت:شرم نمىدارند اينان كه مىآيند و مىگويند ما خويشتن را به تو داديم بىمهر!خداى تعالى اين آيت بفرستاد.عائشه گفت:يا رسول اللّه خداى تعالى نيك رضا تو نگاه مىدارد! [4-پ] وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلاٰ جُنٰاحَ عَلَيْكَ ،و اگر از آنان كه ايشان را عزل كرده باشى و از خويشتن دور كرده،خواهى كه با نزديك تو آيند و طالب ايشان باشى بر تو هيچ بزهاى نيست،در اين جمله بر تو حرجى نيست تا چنان كه خواهى مىكنى از ارجا و تأخير و ايوا و با خود گرفتن.يقال:اويت [3]الى فلان اذا انضممت اليه،و آويت [4]فلانا الىّ،اى ضممته الىّ.عبد اللّه عبّاس گفت:مراد آن است كه اگر خواهى كه يكى از اين زنان دست بدارى و بر او [5]بدلى گيرى [6]بر تو حرجى نيست.
ذٰلِكَ أَدْنىٰ أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ ،اين كه رفت نزديكتر باشد به آنكه چشم ايشان به آن روشن شود. وَ لاٰ يَحْزَنَّ ،و اندوهناك نباشند. وَ يَرْضَيْنَ بِمٰا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ .و تقدير آنكه:و يرضين كلهنّ بما آتيتهنّ،رفع او بر بدل است از ضمير در يرضين، و راضى شوند جمله به آنچه تو دهى ايشان را. وَ اللّٰهُ يَعْلَمُ مٰا فِي قُلُوبِكُمْ ،و خداى