نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 16 صفحه : 205
كه گفت:ساره خواهر من است.اين خبر واحد باشد.و در مثل اين مسئله اخبار آحاد مقبول و معمول نباشد.و اگر قبول كنند،تأويل آيتها [1]برفت تا از حدّ دروغ برود.و اما قوله لسارة:انّها اختى،روا بود كه اخوّت دين خواست نه اخوّت نسب.و اما
قوله -عليه السّلام-: (ما كذب ابراهيم)، از ادلّۀ عقل اولىتر آن [2]باشد كه گويند:حوالۀ كذب بر ابراهيم [3]بر زبان رسول كذب باشد،چه [4]رسول ما-عليه السّلام-عالمتر بود به آنچه [74-ر]بر پيغامبران روا باشد و روا نباشد [5]،تأويل اين باشد كه:ما تكلّم ابراهيم بما ظاهره ظاهر الكذب الّا ثلاث مرّات،هيچ كلام نگفت [6]كه ظاهرش دروغ مىنمود،و به حقيقت دروغ نبود،الّا سهبار.
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ ،برفتند آن قوم و پشت بر [7]كردند و به اين تعلّل از سر او فروشدند [8].
فَرٰاغَ إِلىٰ آلِهَتِهِمْ ،اى مال و قصد،برآن بتان [9]گرديد.الرّوغ و الرّواغ و الرّوغان، القصد الى الشىء باحتيال [10].
ايشان را عادت بودى كه روز عيد انواع و الوان طعام به نزديك بتان حاضر كردندى و به عيد رفتندى،و چون بازآمدندى آن طعام به تبرّك بخوردندى.ابراهيم [11]-عليه السّلام-برخاست [12].چون ايشان برفتند و تبرى [13]برداشت [14]و در آن بتخانه رفت و آنجا هفتاد و دو بت نهاده بود [15]از سنگ و چوب و آهن و روى و مس و سيم و زر، و طعام پيش ايشان نهاده.و بت مهين [16]زرّين بود دو ياقوت سرخ در جاى چشمهاى [17]او