نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 15 صفحه : 59
صالح است كه ما در قحط افتاديم،صالح گفت: طٰائِرُكُمْ عِنْدَ اللّٰهِ ،اى فالكم، و المعنى عملكم الّذي جرّ اليكم شوم القحط و مضرّته،يعنى آن عمل كه كردى از كفر و معصيت كه شومى آن به شما رسيد،آن به نزديك خداست مكتوب مدوّن، خداى را آن فراموش نيست،و اين به سبب آن است. بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ،بل شما قومى [1]كه شما را اختبار و امتحان مىكنند به خير و شر،و مثله قوله: وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً [2]...، اين قول عبد اللّه عبّاس است،و اين موافق لغت است.
محمّد بن كعب القرظيّ [3]گفت:فتنه به معنى عذاب است،يعنى عذاب مىكنند شما را به اين گناه كه مىكنى.
بعضى دگر گفتند كه:شما را به من امتحان كردهاند،تا از شما كه باشد كه به من ايمان آرد،تا به ثواب رسد يا كافر شود تا [4]عقوبت كنند! وَ كٰانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ، در شهرستان قوم صالح نه مرد بودند از اشراف ايشان،فساد آن ولايت از ايشان بود،و هيچ صلاح كار نمىبستند،و نامهاى ايشان اين است:قدار بن سالف [5]،و مصدع بن دهر،و اسلم،و رهمى [6]،و رهيم،و دعمى، و دعيم،و قتال،و صداق [7].
قٰالُوا تَقٰاسَمُوا بِاللّٰهِ ،اين نه كس گفتند كه قوم صالح را كه:سوگند بخورى به خداى،و اين لفظ امر است و اگرچه از روى صيغت مشتبه است به لفظ ماضى.و بعضى دگر گفتند:فعل ماضى است و محلّ او نصب است بر حال،اى قالوا متقاسمين باللّه.
و در قرائت عبد اللّه مسعود«قالوا»نيست تا اين لفظ حال باشد از يفسدون [8]و لا يصلحون متقاسمين. لَنُبَيِّتَنَّهُ من البيات [9]،سوگند خوردند كه ما شبيخون بريم به سر او و او را بكشيم به شب و اهلش را،و اين قرائت عامّۀ قرّاء است.