نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 15 صفحه : 58
حديث صالح كرد و قوم او ثمود،گفت:ما فرستاديم به قبيله ثمود برادر ايشان را از نسب كه صالح بود،كه خداى را پرستى،يعنى او را به دعوت با [1]عبادت فرستاديم.
فَإِذٰا هُمْ فَرِيقٰانِ يَخْتَصِمُونَ ،«اذا»مفاجات راست،كه نگاه كردى [2]ايشان دو گروه بودند،يكى:مؤمن،و يكى:كافر،با يكديگر خصومت كردند.
مقاتل گفت:خصومت ايشان آن است كه در سورة الاعراف گفت: قٰالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ [3]-الى قوله: يٰا صٰالِحُ [ائْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا [4]] [5].
قال يا قوم،گفت صالح-عليه السّلام:اى قوم! لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ، چرا شتابزدگى مىكنى به سيّئة و بدى،يعنى بلا و عقوبت پيش از حسنه، يعنى عافيت و رحمت.و«استعجال»،طلب عجله باشد،و آن كارى كردن باشد پيش از وقت.لو لا،اى هلاّ،چرا آمرزش نخواهى از خداى تا باشد كه بر شما رحمت كنند [6].
قٰالُوا اطَّيَّرْنٰا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ، گفتند:ما فال بد گرفتيم به تو و به آنان كه با تواند.و اصل اطّيّرنا،تطيّرنا بوده است چنان كه بيان كرده شد در اخوات او.و تطيّر، تشأّم باشد،و اصل كلمه تفاؤل باشد به طير،و آنچه طريقه و عادت عرب است در سانح و بارح،و اين را شرح دادهايم جاى ديگر،و اشعارى كه در اين معنى گفتهاند، من قول الكميت:
و لا انا ممّن يزجر الطّير همّة أ صاح غراب أم تعرّض ثعلب و لا السّانحات البارحات عشيّة امرّ سليم القرن ام مرّ اعضب و اين براى آن گفتند كه اين سال باران كم آمد،ايشان گفتند:اين به شومى
[5] .آط،آب،آج،آز،آل،مش: يٰا صٰالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينٰا مَرْجُوًّا قَبْلَ هٰذٰا [سورۀ هود(11)آيۀ 62]،با توجّه به تصريح متن به سورۀ اعراف و به قياس با چاپ شعرانى(411/8)از قرآن مجيد نقل شد.