يا اخوان القردة و الخنازير انّا[ا] [2]ذا نزلنا بقوم [3]فساء صباح المنذرين ،اى برادران [4]خوكان و بوزنگان!ما چون به ساحت و پيرامن قومى فرود آييم [5]،بد باشد بامداد ايشان.گفتند:يا با القاسم [6]!ما كنت جهولا و لا سبّابا، [7]اى محمّد!تو هرگز جاهل و دشنامدهنده نبودى.
و در راه رسول به صحابه بگذشت [8]در جايى كه آن را صورين خوانند،گفت:
هيچكس را ديدى كه به شما بگذشت [9]؟گفتند:بلى،دحية الكلبىّ به ما بگذشت بر شترى نشسته بر اين هيئت.گفت:آن جبريل است كه مىرود تا [10]حصن ايشان متزلزل كند،و ترس در دل ايشان فگند [11].
و رسول-عليه السّلام-بيامد و بر سر چاهى از[251-ر]چاههاى ايشان [12]فرود آمد كه آن را چاه«أنا»گفتند.و مردم مىرسيدند و فرومىآمدند،و مردم بعضى پس [13]نماز خفتن رسيدند و نماز ديگر نكرده بودند،ازآنكه رسول گفته بود:نماز ديگر مكنيد [14]الّا به بني قريظه.نماز را قضا باز كردند،و خداى تعالى ايشان را معذور داشت.
و رسول-عليه السّلام-اين حصن را حصار داد بيست و پنج روز تا كار بر ايشان سخت شد،و حيىّ اخطب به حكم آنكه با كعب اسد [15]عهد كرده بود كه با او باشد تا آنچه رسد به هر دو رسد.او نيز در حصن بود،كعب اسد [16]گفت:يا قوم!بديدى كه ما را چه افتاد،و ما در چه محنت افتادهايم!اكنون از سه كار يكى اختيار كنى.