نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 14 صفحه : 221
وَ عٰاداً وَ ثَمُودَ [1]،نصب او بر فعلى مقدّر است كه سياقت و معنى بر او دليل مىكند،و التّقدير:و اهلكنا عادا و ثمود،و نيز هلاك كرديم عاد و ثمود را كه قوم هود و قوم صالح بودند چون كافر شدند به ايشان. وَ أَصْحٰابَ الرَّسِّ ،و نيز اصحاب الرّس را.
و در اصحاب الرّس خلاف كردند مفسّران.عبد اللّه عبّاس گفت:جماعتى بودند خداوندان چاهها در بيابان.وهب منبّه گفت:رسّ نام چاهى است معروف،گروهى آنجا فرود آمده بودند و اصحاب مواشى و چهار پايان بودند و بتپرست بودند،خداى تعالى شعيب را به ايشان فرستاد،و شعيب بيامد و ايشان را به اسلام دعوت كرد.
اجابت نكردند و بر كفر اصرار كردند،و شعيب را ايذاء كردند،خداى تعالى شعيب را گفت:من اين كافران را هلاك خواهم كردن،عذر برانگيز با ايشان.شعيب انذار كرد ايشان را و مبالغت كرد،التفات نكردند،خداى تعالى چندان كه پيرامن آن چاه بود كه ايشان فرود آمده بودند به زمين فروبرد با جملۀ آنان كه آنجا بودند از آدمى و چهار پايان و مال و آنچه داشتند.
قتاده گفت:«رسّ»نام ديهى [2]است[به فلج اليمامه،خداى پيغمبرى فرستاد به اهل آن ديه،او را بكشتند،خداى تعالى ايشان را هلاك كرد.بعضى دگر گفتند:
اصحاب الرّسّ] [3]بقيۀ قوم صالح بودند،و«رسّ»آن چاه بود كه ايشان اين جا فرود آمده بودند،و آن چاهى است كه خداى تعالى گفت: وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ [4].
سعيد جبير و ابن كلبى گفتند:ايشان را پيغامبرى بود نام [5]حنظلة بن صفوان،و به زمين ايشان كوهى بلند بود كه آن را فيح [6]گفتند و سيمرغ آنجا مأوى داشت،و آن مرغى است كه از او بزرگتر مرغ نباشد و همه لونها بر او باشد.و او را عنقاء براى آن خوانند كه دراز گردن است.او از آن كوه در آمدى و هر مرغى را كه ديدى صيد
[1] .آط،آب،آج،لب،آز،آل،مه:ثمودا،به قياس با نسخۀ مش،و با توجّه به قرآن مجيد،تصحيح شد.