نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 14 صفحه : 218
شرار ناره علقك من نتن دخانه، مثل همنشين نيك چنان است كه مثل عطّار،اگر عطر خود به تو ندهد،بوى عطر او در تو گيرد.و مثل همنشين بد چون خداوند كوره است،اگر جامۀ تو به شرار آتش بنسوزد،بوى دود او در تو گيرد.
و حقيقت دان كه هر دوستى و دشمنى كه نه براى خداى باشد،آن پشيمانى بار آرد،
لقوله-عليه السّلام: الحبّ في اللّه و البغض في اللّه ،دوستى و دشمنى براى خداى بايد كرد،قال اللّه تعالى:
الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ الّا المتّقين [1]،هر دوستى كه نه براى خداى باشد وبال بود و دشمنى گردد.
وَ قٰالَ الرَّسُولُ يٰا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً ،حقتعالى حكايت كرد از شكايت رسول با او از قوم خود،گفت چنين گفت رسول من محمّد كه:اى خداوند من!قوم من اين قرآن مهجور كردهاند.در او دو قول گفتند:يكى آنكه، متروك كردهاند اين قرآن را من الهجر،به او ايمان نمىدارند و نمىخوانند و كار نمىبندند.و گفتهاند:من الهجر و هو الهذيان،يعنى گفتند:اين قرآن هذيان و هوس است من جنس كلام النّائم و المجنون.
انس مالك روايت كرد كه،رسول-عليه السّلام-گفت:هركه او قرآن بياموزد و بداند،و مصحف در آويزد و در او ننگرد و تعهّد نكند،روز قيامت در او [2]آويزد و گويد:بار خدايا!اين بنده مرا مهجور كرد،از ميان من و او حكم كن،و اين بر سبيل توسّع و تمثّل [3]گفت.
آنگه براى تسلّى رسول-عليه السّلام-گفت: وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنٰا ،و همچنين [4]كرديم هر پيغامبرى را دشمنى از كافران،يعنى نه اوّل پيغامبر تويى كه او را كافران دشمن گرفتند.و معنى اين«جعل»حكم باشد و تسميه،يعنى ما ايشان را دشمن او خوانديم و حكم كرديم به آن،و حكم[و] [5]تسميه تبع محكوم و مسمّى باشد. وَ كَفىٰ بِرَبِّكَ هٰادِياً وَ نَصِيراً ،و خداى تو بس است تو را رهنماينده و يارىكننده.و نصب او بر تميز است.